«نماز را از زوال خورشید تا نهایت تاریکی شب برپا دار».
نماز با این شیوه مرسوم که مصداق آن برای همه مسلمین روشن و آشکار است چیزی نیست که مورد فهم و درک نباشد چون آنچه که از سنّت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)و اهل بیتش استفاده می شود پر واضح است که این تلقی از نماز یعنی اعمال مخصوصهای که با تکبیرة الاحرام شروع و به سلام ختم می گردد. و این است معنای دیگری که از آیات استفاده میشود. آنچه که مسلّم است این است که این عمل ظاهری که اصطلاحاً بدان نماز گفته میشود تمام حقیقت نماز نیست بلکه این صورت و چهره ظاهری آن است. تصویر ظاهری نماز همان است که با اعمال مخصوصه انجام گیرد و حفظ آن نیز فرض و واجب است امّا روح و باطن نماز عبارتست از: اخلاص، حضور قلب، ذکر خداوند و تعظیم در مقابل او، امید و دلبستگی به ذات ربوبی، اعتماد و رکون به وجود سرمدی و محو شدن در مقابل ذات یکتایی که در مقابل عظمت و جلالت او قیام نموده است.
حقیقت نماز اعم از معنای ظاهر و باطن است و محدود و محصور نمودن آن به ظاهر، چون محدود نمودن حقیقت انسان و انسانیت او به جسم مادی است. همانطور که حقیقت انسان در این جسم خاکی و هیکل مادی قالب گیری شده و به اطوار مختلف و گوناگون درآمده و به این شکل ظاهری وجود یافته است چنانچه خداوند فرماید: وقد خلقتکم اطواراً «وبه تحقیق شما را به صورت گوناگون آفرید»
حقیقت نماز هم چون سایر امور در باطن و روح او نهفته شده که این قالب و صورت را پذیرا شده است هرگاه آن حقیقت بخواهد در عالم خارج تحقق یابد قطعاً باید در همین طور و قالب خاص باشد و در غیر این صورت نماز نبوده بلکه پدیده دیگری است.
هرگاه این قالب خاص و صورت ظاهری نماز با روح و باطن آن آمیخته و قرین گردد نماز حقیقت خود را یافته و تأثیر خود را می گذارد. در چنین صورتی است که این امر الهی، ستون دین، معراج مؤمنین، روشنگر چهره مسلمین، مقرِّب متقین، مکمّل اخلاص مخلصین، مبعِّد خصائص ملحدین، مسوِّد چهره شیاطین، وممیّز مؤمنین از کافرین، قرار می گیرد.
3- نقش نماز و تعالیم دینی در شخصیت جوانان
اینکه در انسان تمایلات و گرایشاتی وجوددارد که او را متوجه به اهدافی میسازد و میخواهد به دست یابی با آن اهداف خود را تسکین و اطمینان ببخشد نشانه آن است که باید چنین ملجائی وجود داشته باشد. چون اقتضای حکمت بالغه الهی این است که هیچ نیازی را بدون پاسخ نگذارد.
آری اگر انسان احساس عطش و گرسنگی می کند باید آب و طعامی باشد تا رفع تشنگی و گرسنگی نماید. حال باید دید که چه عواملی اضطراب او را رفع میکنند و چه دارویی برای او شفا بخش است و کدام طبیب به درد او عالم می باشد؟
تردیدی نیست که روح و حقیقت تعالیم دین به نیازهای روحی و گرایشات غریزی و فطری او برگشت می کند و با جزم و یقین میتوان گفت که هیچ یک از دستورات دین بیارتباط با تکامل انسانی او نیست. «جان و جوهر پاسخ اسلامی به دنیای متجدد در جهات دینی و معنوی و فکری زندگی بشر نهفته است. همین جهات است که کردار بشر و نحوه تلقی او را از جهان پیرامون رقم می زند. مهمترین پاسخ یک جوان مسلمان و مهمترین گامی که باید او پیش از هر چیز بردارد این است که قوت ایمان خود را حفظ کند و اعتمادش را به صدق و اعتبار وحی اسلامی از دست ندهد. دنیای متجدد به تدریج تباه شده است و در صدد است همه آنچه را که مقدس و طبعاً دینی است از بین ببرد و بخصوص با اسلام به عنوان دینی که از نگرش قدسی نسبت به زندگی و قانون الهی در برگیرنده همه افعال و اعمال بشر عدول نکرده است مخالفت دارد. اکثر مشترقان غربی حدود دو قرن به اسلام میتاختهاند و سعی داشتهاند به مسلمین یاد دهند که دین خود را چگونه بفهمند». همه این تلاشها بدان جهت صورت میگیرد که اسلام چون مسیحیت و یهودیت تحریف نشده و متون واقعی آن در دست است و پاسخ همه معضلات را میتوان در او جست.
پس تنها ملجأ و پناهگاه واقعی، اتصال قلوب به عالم لاهوت و سپردن دل به دست صاحبدل و توجه کامل به خالق قادر است تا اینکه خود را بدان وابسته ببند و از غیر او دل برکند و پاسخ اصلی و برآوردن همه نیاز و فقر خود را در بینیازی و غنای او یابد و هدایت خویش را در عمل به دستورات و تعالیم او بداند و تعدیل شخصیت و تکمیل انسانیت خود را در انس و آشنایی با تعالیم قرآن و دستورات اسلام جستجو نماید.
4- یاد و ذکر خدا مایه آرامش دلها
انسان موجودی است که در زندگی خود، خواه نا خواه با اضطرابات و نگرانیهایی روبروست. گاهی این نگرانیها برای برخی محدود به مسائل مادی است و گاهی از این حد گذشته و جنبه غیر مادی و معنوی هم پیدا میکند. این حالت گاهی برخی از انسانها را چنان به خود مشغول میدارد که تمام عمرشان را در بر می گیرد و با همان حالت از دنیا میروند و در برخی دیگر، مدّتی از حیاتشان را اشغال و زمانی سر بلند می کنند که مدت زیادی از عمرشان سپری شده است. امّا عدهای از افراد آگاه با تدبیر خاص جلوی این حالات درونی خود را گرفته و نا آرامی درونی خود را آرامش می بخشند.
برای همه ما این نکته حائز اهمیت بسیاری است که بدانیم عامل این آرامش چیست و چگونه آن اضطراب به طمأنینه تبدیل شده و آرامش تضمین و تأمین می گردد.
آری خداوند با یک جمله کوتاه و مختصر پاسخ این سؤال را دادهاند که «بدانید با یاد خدا دلها آرام می گیرد».
5- نماز بارزترین مصداق ذکر خدا
ذکر در لغت به معنای حفظ مطالب و معارف آمده با این فرق که حفظ به معنای بدست آوردن در ابتدای امر گفته می شود و ذکر به ادامه و حاضر داشتن آن. که آن حضور گاهی قلبی است و گاهی قولی و به همین خاطر ذکر را به دو قسم قلبی و زبانی تقسیم کرده اند.
و امّا مصداق ذکر: برای ذکر افراد و مصادیق زیادی در قرآن و سنت بیان شده است ولی آنچه از فحص و بررسی در آیات و روایات بدست میآید این است که نماز، فرد واقعی و مصداق حقیقی ذکر الهی است چون نماز دستوری است که در همه شرایع و ادیان الهی جزء فرائض و واجبات بوده است و خداوند در قرآن کریم تصریح کرده است که مراد از ذکر الهی، نماز است.
اَقِم الصلاة لذکری «نماز را بپا دار تا به یاد من باشی». و در آیه دیگر می فرماید: ولذکر الله أکبر «نماز بزرگترین ذکر الهی است».
اینکه نماز را برترین مصداق ذکر خدا یاد کرده شاید بدین جهت باشد که در حال قیام به نماز، نفس آدمی در اثر توجه به مبدأ اعلی و خالق یکتا از اضطراب درونی دور شده و سختیها و ناملایمات را از یاد می برد. همین باشد. «انّما یرید الشّیطان أن یُوقعَ بینکم العداوةَ والبغضا فی الخمر والمیسر ویصدّکم عن ذکر الله وعن الصّلاة فهل أنتم منتهون»[1] «شیطان میخواهد در میان شما به وسیله شراب و قمار عداوت ایجاد کند و شما را از ذکر خدا و نماز بازدارد آیا خودداری خواهید کرد». گفته شد که: «به این دلیل خداوند در این آیه نماز را جدای از ذکر خدا اسم برد ـ با توجه به اینکه نماز هم ذکر خداست ـ که نماز فرد کامل از ذکر الهی است و خداوند اهتمام بیشتری به امر آن دارد و در روایت صحیح هم وارد شده که نماز پایه و ستون دین است».. و نیز ازکلمه «موقوت» که فرمود: انّ الصلاة کانت علی المؤمنین موقوتاً. «استفاده می کنند که وقت در نماز کنایه از ثبات و تغییر ناپذیر بودن این فریضه الهی است یعنی نماز یک فریضه ثابتی است که در هیچ حال ساقط نمیشود و هرگز تبدیل به چیز دیگر نمیگردد آنطور که مثلاً روزه در مقام اضطرار تبدیل به فدیه می شود». [2]
6- آیا نماز انسان را از زشتی باز می دارد؟
چنانچه گفته شد نماز انسان را از اعمال زشت باز می دارد و در قرآن و سنّت عامل دوری انسان از فحشا و منکرات شمرده شده است. با این توصیف که نماز، تنها ذکر الهی باشد که این همه اثر داشته باشد جای این سئوال است که: پس چرا بسیاری از افراد خصوصاً جوانان با اینکه اهل نمازند چنین آثاری در زندگیشان مشهود نیست؟ اگر قرآن میفرماید: اِنّ الصلاةَ تنهی عنِ الفحشاء والمنکر «همانا نماز از فحشا و زشتی دور می کند».
پس چرا بسیاری از افراد نماز میخوانند ولی دامان آنان به گناهان و زشتی ها آلوده است؟
اگر آثار نماز، نورانیت قلب و طهارت باطن باشد چگونه قلب پاک و طاهر، آلودگی و پلیدی را پذیراست؟
در پاسخگویی به این سئوال عالمان دینی و مفسران، اقوال متعددی را بیان داشتهاند که به صورت فشرده بیان می شود.
1 ـ برخی از ایشان در مقام جواب به این اشکال، در مفهوم و معنای نماز، دقیق شدهاند و گفتهاند که منظور از نماز در این آیه که میفرماید: «نماز بخوان همانا نماز تو را از فحشاء و منکرات دور میسازد» به معنای دعاست و مراد دعوت کردن و تشویق نمودن مردم است به امر الهی و معنی آیه این است که: قیام کن به دعوت کردن مردم به سوی دستورات الهی که این دستور الهی مردم را از فحشاء و منکرات دور میسازد. این قول صحیح نیست چون با ظاهر آیه سازگار نیست.
2 ـ بعضی دیگر قولشان این است که: قسمی از نمازها دارای چنین آثاری می باشند امّا همه نمازها چنین انعکاس و بازتابی ندارند.
3 ـ عدهای از مفسرین جواب دادهاند به اینکه: نمازگزار مادام که مشغول نماز است اثر دوری از گناه در او ایجاد شده و بعد از اقامه نماز این اثر و فایده مترتب نیست. یعنی اثر نماز که دوری از منکرات و زشتیها باشد مقطعی و زود گذر است.
4 ـ جواب دیگری که داده شد این است که: نماز مثل یک انسان به نماز گزار گوید از فحشاء و زشتی دوری و اجتناب کن و لیکن لازمه نهی از گناه و زشتی این نیست که مخاطب در مقام عمل مجبور به ترک یا دوری باشد. نهی نماز از نهی خداوند متعال که بزرگتر نیست. نهی خداوند موجب ترک از زشتی نمیگردد تا چه رسد به نهی نماز.
5 ـ برخی دیگر از مفسرین در دفع اشکال مزبور گفته اند: نماز را برای این می خوانند که به یاد خدا بیافتند چنانچه خداوند فرمود: اَقِمِ الصلاة لذکری «نماز را برای یاد و ذکر من بپا دار». و کسی که به یاد خدا باشد قطعاً کارها و اعمالی که مورد رضای خدا نباشد انجام نمیدهد. و اگر کسی را میبینیم که نماز می خواند باز دست به گناه می زند او اگر نماز نخواند یقیناً گناه و معصیت بیشتری خواهد کرد. و نماز همین مقدار در او تأثیر گذاشته که گناه و معصیت او را کمتر نماید.
6 ـ قول آخر سخن علامه طباطبائی(رحمه الله) است که به نظر میرسد مستدل ترین پاسخ به این اشکال باشد. ایشان ضمن ردّ و کافی نبودن اقوال و پاسخهای مزبور چنین می فرمایند: «آنچه از ظاهر آیات نماز بر میآید این است که اگر دستور دادهاند به اینکه مردم نماز بخوانند برای این بوده که نماز آنان را از فسق و فجور باز میدارد. و این تعلیل میفهماند که نماز عملی است عبادی که انجام آن صفتی در روح پدید میآورد که آن صفت به اصطلاح، پلیسی است غیبی و صاحبش را از فحشاء و زشتی دور میسازد و قلب و دلش از معاصی و منکرات پاک می گردد. پس اثر طبیعی نماز اجتناب از معاصی است به نحو اقتضاء نه علت تامه دوری باشد. یعنی این اثر در همه نماز گزاران وجوددارد امّا به نحو اقتضاء نه به نحو علیت. پس اینکه گفته شد در بعضی افراد و مصادیق نماز این اثر مطرح است نه در همه نمازها صحیح نیست. و یا اینکه گفته شود اثرش فقط در حال نماز است نیز قول درسی نیست بلکه اثرش دائمی و همیشگی است و همینطور اقوال دیگر با این استدلال طرح می گردند و رد می شوند پس نماز این اثر بازدارندگی را در زندگی نمازگزار بصورت مطلق ایجاد می کند یعنی هم این اثر کلّی است و هم دائمی. امّا در حدّ اقتضاء نه در حد علّت تامه. وقتی اقتضائی شد موانع باید برطرف گردند تا اثر ظاهر گردد»[3].
پس تخلف آثار دوری و پاکی از رذایل اخلاقی در نماز، زمانی است که موانعی بر سر راه آن بوده باشد. که آن موانع جلوی تأثیرش را سد کرده است.
بنابر این هر گاه بر درخت نماز، بار و ثمری ننشست که نمازگزار از آن بهره گیرد بدون تردید موانعی در آن دخیلاند که نخست باید آن موانع را شناخت سپس در رفع آن باید کوشا بود.
در واقع پاسخ صحیح از میان پاسخ های ششگانه همین قول آخر است و مطالعه در زندگی قائمین و تارکین به نماز مؤید همین قول است. چون آنانکه به نماز اهمیت میدهند نسبت به حلال و حرام الهی مقیدند و کسانی که نسبت به نماز اهمیت کمتری قائلند به همان اندازه در مقابل گناهان، حساسیت کمتری از خود نشان می دهند.
7- آفات و موانع آثار نماز
چنانچه در این بخش روشن شد وجود موانع، عامل اصلی عدم ترتب آثار در زندگی نمازگزار است و گفته شد که آنچه مهم است شناسائی و معرفت آن موانع می باشد. لذا در این قسمت از بحث به اهمّ آن آفات و موانع اشاره می شود تا شاید با شناخت آن در رفع آنها بکوشیم و آثار نماز را در زندگی و حیات خویش لمس نمائیم. وامّا مهمترین آفات عبارتند از:
7-1ـ اکتفا به صورت و ظاهر نماز:
تکیه کردن به صورت نماز و اعتماد به هیأت ظاهر آن، بدون معرفت عقلی و قلبی به اذکار و اوراد و روح و حقیقت نماز، یکی از عوامل مهم عدم تأثیر گذاری آن است. همانطور که قبلاً گفته شد مفهوم نماز و حقیقت آن، در ظاهرش خلاصه نمیشود بلکه نماز علاوه بر صورت و ظاهر دارای سیرت و باطن نیز هست یعنی حقیقت نماز بسی گستردهتر از تصور عدهای است که آن را در حرکات ظاهری محدود دانسته و به همان هیأت صوری تمسک و تشبث جستهاند، آثار نماز به حقیقت و روح آن پیوند و گره خورده است و برای دسترسی و وصول به آن فواید و آثار چارهای جز نفوذ به باطن و قیام به حقیقت آن نیست و در واقع ذکر بودن نماز هم به همین معناست. امّا اینکه حقیقت و باطن نماز چیست؟ گفته شد که حضور قلب، فهم معنای اذکار، تعظیم در مقابل عظمت الهی و هیبت و عزت آن ذات ربوبی، رجاء و امیدواری از او، اعتراف و اقرار به بیمقداری و ناچیز بودن خویش از معانی باطنیه و مفاهیم کامله نماز است. چنانچه از امام رضا(علیه السلام) در این باب سئوال شد فرمودند: «علّت تشریع نماز این است که توجه و اقرار به ربوبیت پروردگار است و مبارزه با شرک و بت پرستی و قیام در پیشگاه خداوند در نهایت خضوع و نهایت تواضع و اعتراف به گناهان و تقاضای بخشش از معاصی گذشته و تعظیم پروردگار».
بنابر این توقع دست یابی به همه آثار مفیده که موجب صفای باطن و جلای دل و دوری بنده از قاذورات و پلیدیهای اخلاقی میگردد با صرف انجام حرکات ظاهریه، انتظاری غیر منطقی و عقلی مینماید چون اکتفا به ظاهر و غفلت از اینکه چه میگوید و با که سخن میگوید و چه می خواهد و حمد و ثنائی که بر زبان می آورد چه معنایی در بردارد چیزی از آثار نماز را بر نمی تابد. اینگونه نمازگزاران مصداق بارز کلام عتاب آلود خداوند می باشند که فرمود: فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون. «ای وای بر نمازگزاران که دل از یاد خدا غافل دارند».
7-2- عدم اخلاص و حضور قلب:
یکی دیگر از عواملی که موجب میشود تا نماز تأثیری در حیات نمازگزار نگذارد و او را در قوس صعود سیر ندهد فقدان خلوص و نبود حضور قلب و خشوع باطن است.
اینکه نماز را «ذکر الله» نامیده اند شاید وجهش این باشد که ذکر الله یعنی استحضار یاد خدا در دل که ملازم کمال و سعادت دو سرا و مفتاح فلاح است. ملاک و میزان هر عملی در خلوص و حضور است و با توجه به همین نکته است که امام العارفین و سید السالکین علی(علیه السلام) فرموده اند:
«همانا دو نفر از امت من به نماز می ایستند و رکوع و سجودشان یکی است و حال آنکه مابین آنها مثل مابین زمین و آسمان است»[4].
اگر سئوال شود که معنای حضور قلب چیست؟ مستفاد از کلام بزرگان و اولیای دین این است که: «حضور قلب یعنی فارغ ساختن دل از همه برای عملی که به آن مشغول است تا اینکه بداند که چه میکند و چه میگوید و تمرکز فکر و اقبال به نماز داشته باشد و این را خشوع دل نیز میگویند یعنی جمیع حواس را متوجه نماز سازد و به جز معبود در دل او چیزی نگذرد و دیگری خشوع جوارح است که اعمال ظاهری نماز گزار است».
وحضور قلب یعنی پرستش و عبادت خدای به نحوی که گویا تو او را میبینی و قلب تو تجلیگاه اوست و حداقل مراتب آن اینکه فهم کنی که اگر تو او را نمیبینی او تو را میبیند. اعبد الله کانک تراه وإن لم تکن تراه فإنَّه یراک.
7-3- استخفاف و سبک شمردن نماز:
در تعالیم و دستورات دین اسلام اگر خواسته باشیم احکام و تعالیم فردی را طبقه بندی نمائیم نماز در بالاترین مرتبه طولی نسبت به سایر احکام قراردارد. مسلّم است که در مقام انجام عمل به هر یک از دستورات الهی باید به جایگاه آن توجه کامل بعمل آید چون که آثار و برکات وجودی هر یک از آنها بنابر اهمیتی است که شارع در نظر داشته است سبک شمردن حکمی از احکام دین به این معناست که آن اهمیت الهی را بکاهیم. حال این کاستن میتواند شامل محافظت نکردن و مراقبت نداشتن آن به وقت خاص خودش یا ترجیح امور غیر ضرور بر آن و یا درست ادا نکردن برخی از اجزا و ارکان آن و مواردی دیگر بشود. همه این امور میتواند در حقیقت نوعی تضییع یا تضعیف در حکم الهی بشمار آید. و هر گونه تضعیفی مانع از ظهور برکات و بروز آثار آن حکم خواهد بود.
در باب نماز که یکی از احکام الهی است تأکید و توصیه زیادی شده است و این حکم از سایر احکام الهی مستثنی نیست. از رسول گرامی اسلام روایت است که: «هر کس به نماز اهمیت ندهد و آن را سبک شمارد سزاوار عذاب آخرت است».
7-4ـ عدم مداومت در نماز:
خداوند متعال نماز پنجگانه را در اوقات معین برای بندگانش فرض و واجب کرده است. همه فقهاء اعم از شیعه و سنی اجماع دارند بر اینکه افضل اوقات نماز، اقامه آن به وقتشان است و حتی برخی از فقهای شیعه چون شیخ مفید و اتباع ایشان اوقات شرعی نمازهای یومیه را مضیق دانسته و قبول آن در غیر وقت را از باب تفضّل می دانند. اینکه شارع برای نماز اوقات پراکنده ای را تعیین فرمود شاید وجهش این باشد که هرگاه انسان به امور زندگی دنیایی بپردازد و به امر معیشت همّت نماید مشاغل مادی او را از تأمل وتفکر به امور معنوی بازداشته و یا مورد غفلت قرار میدهد به همین جهت بر بنده مؤمن امر شد که در میان فواصل کارهای دنیوی لحظاتی را به امر معنوی او روحی اختصاص دهد و در مقابل معبود خویش، کُرنش کند تا حقیقت انسانیاش به باده نسیان و فراموشی سپرده نشود و شخصیت آدمی به این واسطه تعدیل گردد چه اینکه اگر همه اهتمام او در مسیر مادیات محدود بود ایشان را با سایر حیوانات تمایزی نبود. نماز چون داروی شفا بخش برای روح میباشد که اگر سستی و فترتی در اقامه آن ایجاد شود و به صورت مداوم انجام نگیرد قطعاً سلامت روح را تأمین نخواهد کرد چنانچه در مرض جسم هم همین است.
پس این فریضه مهم نباید ابزار و وسیلهای برای رفع مشکلات جسمی و روحی در مقاطعی از زندگی یا پر نمودن اوقات بیکاری ما تلقی گردد. چگونه بهبودی و سلامت برای یک مریض در گرو استفاده بجا و منظم از داروهاست. نماز و سایر فرایض دینی نیز چنین است.
8- نتیجه گیری
در پایان این مقال بعنوان حسن ختام، خطابم به همه جوانان عزیز و وارثان خون شهید که ثبات شخصیتشان متضمن قوام و پایداری جامعه و تزلزل در افکار و رفتار آنان موجب لغزش و تزلزل اجتماع است این است که بر شما فرض است معرفت و آگاهی به اینکه ترک عبادات خصوصاً نماز، منشأ سقوط و مصدر هبوط و سرچشمه همه رذایل اخلاقی و مشکلات زندگی است و نماز با حفظ شرایط و رفع موانع، نردبان صعود، معراج شهود، رفرف عروج، مَسند سلوک، مَرکب خلوص و مقصد معبود است. جوانان عزیز «شماها بهتر می توانید تهذیب نفس کنید شما به ملکوت نزدیکتر هستید از پیرمردها، در شما آن ریشه های فساد کمتر است. یک پیر بخواهد اصلاح شود بسیار مشکل است جوان زودتر اصلاح می شود. هزاران جوان اصلاح می شوند و یک پیر نمی شود. نگذارید برای ایام پیری. الان خودتان را باید تبعه تعلیمات انبیاء کنید مبدا این است از اینجا باید رفت».
منابع
1. قرآن کریم
2. قرآن.
3. نهج البلاغه.
4. پـرواز روح, سـیـد احمد فهرى (شرح و تفسیر آداب الصلوه امامخمینى).
5. آداب نماز, امام خمینى(ره).
6. پرتوى از اسرار نماز, تالیف محسن قرائتی
7. وسائل الشیعه,جلد3
8. میزان الحکمه,جلد 2
9. چهل حدیث,امام خمینی (ره)
10. صحیفه نور,جلد 7