تعاریف اصطلاحی فرهنگ ( فرهنگ از منظر صاحب نظران )
از آن جا که حوزه ی معنایی فرهنگ بسیار گسترده است و رجوع به کتب لغت برای شناسای مفهموم این اقتصاد دانان ، متخصصان ارتباطات و تبلیغات ، سیاستمداران ، برنامه ریزان و....آن را در معانی متفاوتی به کار برده و برتعریفی اجماع نداشته اند ، تعاریف اصطلاحی متنوع و مختلفی از فرهنگ شگل گرفته است.
درمردم شناسی و جامعه طیف وسیعی از تعریف ها برای فرهنگ وجود دارد. در یک سو تعریف انسان شناسان کلاسیک قرار دارد که فرهنگ را در معانی وسیعی معادل « سبک زندگی » گرفته اند و در طرف دیگر ، کرو بر و پاس****ونز قرار دارند که فرهنگ را مجموعه ای از اندیشه ها و ارزش ها می دانند. آلفرد کروبر در کتاب معروف خود موسوم به « انسان شناسی » فرهنگ را « انبوه واکنش های حرکتی ، اکتسابی ، متون ، اندیشه ها و ارزش ها ورفتار ناشی از آن ها » تعریف می کند و اندیشه ها و ارزش ها را هسته اصلی فرهنگ می داند.
ویژگی های فرهنگ
برای شناخت همه جانبه ی فرهنگ ، جدا از شناخت دقیق عناصر آن ، اطلاع از ویژگی های فرهنگ نیز ضروری است : شناخت این ویژگی ها گذشته از آن که ما را با امور فرهنگی آشنا می سازد و در پرتو آن می توانیم امور غیر فرهنگی را از امور فرهنگی تمییز دهیم ، تا حدی نوع شیوه ها و روش هایی را که باید برای انتقال ، تثبیت و ترویج فرهنگ اتخاذ شود ، مشخص می کند.
( الف ) پذیرش اجتماعی
وقتی از فرهنگ سخن می گوییم ، سروکار ما با اموری است که به نوعی مقبولیت اجتماعی یافته و از سطح مقبولیت فردی فراتر رفته اند ، از این رو ، یک امر ، هر چند بسیار مقدس و عالی ، تا وقتی که مقبول اعضای یک گروه یا یک جامعه نشده باشد ، نمی تواند به عنوان امر فرهنگی محسوب شود ، به همین سبب ممکن است بسیاری از احکام دین جزدر لابه لای اوراق و متون دینی جایگاهی نداشته و در عمق روح و جوهره ی انسان های یک اجتماع رسوخ نیافته و نهادینه نشده باشد. برای آن که امور دینی رنگ و بوی فرهنگ به خود گیرند ، باید کوشید ته مقبولیت اجتماعی پیدا کنند ، میزان پذیرش اجتماعی امور یست که قوت و ضعف آنها را رقم میزند.
( ب ) اکتسابی بودن
فرهنگ ، یک امر اکتسابی است ، به این معنا که نه از طریق وراثت و در قالب الگو های ژنتیکی ، بلکه در قالب یادگیری و تعلیم و تربیت فرا گرفته می شود ، به همین دلیل است که با تنوع بسیار فراوان فرهنگ ها مواجه هستیم . در حقیقت با استفاده از مکانیزم های مختلف یادگیری ، فرهنگ از نسلی به نسل دیگر وحتی از جامعه ای به جامعه دپگر منتقل می شود گذشته از این ، اکتسابی بودن بیانگر امکان امتناع افراد یادگیرنده و به عبارتی آزادی انسان در پذیرش یا رد یک فرهنگ یا بخشی از آن نیز است.
(ج ) تحول پذیری
سومین ویژگی فرهنگ که البته با دو ویژگی پیشین درارتباط است ، تحول پذیری آن است . اگر فرهنگ امری است که مخاطب از انسان هایی در یک نظام و در قالب گروه و جامعه قرار گرفته اند هستند ، هم به لحاظ روحیات و خلقیات و افکار تغییر پذیر آدمی به لحاظ همجواری و تا ثیر پذیری از مجمو عه های انسانی – که آن ها و فرهنگی خاص خود را دارند-درمعرض تغییر تحولند. در واقع ، بشر جز در سالهای آغاز حیات خود ؛ همواره در انواعی از گروه ها م جوامع قرار داشته و به این لحاظ با فرهنگ های متفاوتی مواجه بوده است. امروزه انبوهی از فرهنگ ها ، انسان ها را احاطه کردهاند و بی تردید تعامل و رابطه ای بین این فرهنگ ها ، وجود دارد . به عبارت دیگر ، گذشته از جذب و پذیرش بخش هایی از عناصر فرهنگی در گستره ی از ارتباطی فرهنگ ها ، برحسب قوت و ضعف عناصر فرهنگی و نیز روند رو به رشد درجهان صنعت و فناوری و نیز با پدیده تهاجم فرهنگی ، میدان برای ایجاد تحولات و تغییرات عمیق تر فرهنگی بیشتر فراهم شده است . البته این امر ، به معنای عدم وجود عناصر فرهنگی ثابت وپایدار در جوامع نیست ، بلکه از منظر کلی و با لحاظ همه آن چیزهایی است که فرهنگ یک جمع را شکل می دهد.
عناصر تشکیل دهنده فرهنگ
به طور کلی هر فرهنگ شامل عواملی است که جنبه های مادی ، ارزش های اجتماعی ، مقررات ، هنجارها و سر انجام باورها و مفاهیم ارزشی را در بر می گیرد. این عناصر سازنده فرهنگ را می توان در چارچوب تقسیم بندی به عناصر و عوامل مادی و معنوی مورد بررسی قرار داد.
جدا سازی عناصر فرهنگ اگر چه از نظربررسی تحلیلی ضروری به نظر می رسد ، ولی در نهایت معنای واقعی هر یک از عوامل در ارتباط با جنبه های دیگر مشخص می شود. با نگاهی دقیق و ژرف اندیشانه می توان دریافت که نوعی ترتیب منطقی میان برفی از این عناصر وجود دارد. مانند آن که عقاید ، پایه و مبنای ارزش و ارزش ها خود پایه و مبنای هنجار به شمار می آید. از سویی نمادها ، صنایع و دستاوردهای صنعتی یک ملت نیز متأثر از عقاید ، ارزش ها و هنجارهای آن ملت هستند.
برای روشن شدن ماهیت و مفهوم فرهنگ و هم چنین بین ویژگی ها و کارکردهای آن ، استخراج عوامل و عناصر فرهنگ ضروری است . شناخت عناصر فرهنگی می تواند مدیران فرهنگی را در برنامه ریزی و هدایت امر فرهنگی کمک نماید.
1- عناصر معنوی
عوامل و عناصر معنوی و غیر مادی فرهنگ ، زیرساخت یا زیر بنای جامعه است ، به این معنی که افکار و اندیشه ها ، تصورات ، باورها ، دین ، عقاید و ارزش های معنوی یک ملت تأمین کننده ی حیات معنوی است .این عوامل عبارتند از :
عقاید و باورها
عقاید ، توافق هایی است که در مورد این که در جهان حقیقی ، چه چیزی اصل و درست است و واقعیت دارد. هر چیز ممکن است عقیده ای درست یا نادرست باشد. در واقع ، هر فرهنگی لزوماٌ مشتمل بر عقاید درست و واقعی نیست و از این روی ، از جمله فعالیت های اساسی مدیریت فرهنگی در یک جامعه ، تثبیت و نهادینه کردن و ترویج عقاید صحیح و تلاش در جهت اقناع مردم برای دست کشیدن از عقاید نا صواب و باورهای غلط است. از سوی دیگر ، زیر بنای حیات و عملکرد نظام های اقتصادی ، سیاسی.....یک جامعه مبتنی بر ایمگونه عقاید و باورها است.
ارزش های اجتماعی
« ارزش بار معنایی ویژهای است کا انسان برخی از اعمال ، حالتها و پدیده ها نسبت می دهد وبرای آن در زندگی خود جایگاه تامل است » پاره ای از ارزشهای برای همه جوامع و در همه زمانها و مکانها یکسانی ست. گر چه در نمونه های این گونه ارزشها اختلاف نظر است ، در نهایت ارزشها مبتنی بر عقاید و باورها یک ملّت به عنوان عنصر تشکیل دهنده فرهنگ هستند و بر رفتارهای انسانی بسیار اثرگذاشته است.
هنجارها و مقررات اجتماعی
هنجارها در واژه به معیار ، الگو ، رفتار موسوم ، قاعده ، مأخذ ، مقیاس ، حد وسط معدل ترجمه شده است معادل کلمه ی هنجار ، نرم است.که دارای کاربردهای مختلفی می باشد. هنجارها و مقررات اجتماعی تعیین کننده نوع رفتارهایی هستند که در شرلیط خاص باید یا نباید انجام شوند. براساس هنجارهای می توان رفتار افراد را در مو قعیت ها و شرایط زمانی و مکانی پیش بینی کرد. البته هنجارها چون بر مبنای مقبولیت گروهی و اجتماعی شکل می گیرند از جامعه ای به جامعه دیگر و از گروهی به گروهی دیگر می توانند متفاوت باشد. در یک تقسیم بندی می توان هنجارهای را به هنجارهای التزامی ( مثل رعایت جان و مال دیگران ) و هنجارهای مرجع ( مثل پرهیز از خلق وعده و عدم رعایت نوبت و...) و هنجارهای مجاز مانند ( نحوه معاشرت با اعضای خانواده ) تقسیم کرد.
نمادها
نمادها سلسله از امورقرار دادی اند که معرف معنای خاصی می باشند. این امور می توانند یک شیء ( پرچم ) ژست یا عمل ( مانند دو انگشت را به شکل V قرار دادن به نشانه پیروزی ) یا رنگ ( مانند لباس سیاه به هنگام عزاداری )، شکل ( مانند آرم جمهوری اسلامی ) ویا آمیزهای از ده یا چند علامت باشند ، همچنین حروف و صداها و کلمات نیز از جمله ی نمادها هستند. شاید مهم ترین نماد را بتوان « زبان » نامید ، که دنیای ارتباطات انسانی را روان می کند.
عناصر مادی
بخش دیگر فرهنگ ، جنبه ی مادی آن یا همان تولیدات فیزیکی و دستاوردهای صنعتی یک جامعه است. جنبه های مادی فرهنگ یک ملت ، در کمیت و کیفیت بر ساخته هایی مانند ساختمان ، بنه ها و میراث معماری ، لباس ، ابزار ، و وسایل کشاورزی ، صنعتی و تجاری ، وسایل منزل و زندگی ، ابزارهای علمی ، و دستاورهای صنعتی و فرآورده های فن آوری و....یک جامعه تجلی می کند. فرهنگ متأثر از ارزش ها ، باورها و هنجارها و نمادهای جامعه است و از این رو می توان گفت اوضاع و شراط مادی ، ناشی پیشرفت های فکری و فرهنگی است.. از سوی دیگر ، پیشرفت های فکری و فرهنگی تا اندازه ی زیادی به جنبه های مادی جامعه بستگی دارد. معمولاٌ جنبه های مادی یک جامعه به سادگی به جوامع دیگر منتقل می شود ، اما تنها انتقال ، برای پذیرش آن از سوی مردم جوامع دیگر کافی نیست ،به علاوه جنبه های مادی فرهنگ سریع تر از سایر جنبه ها دستخوش تغییر پذیری می شود.به طور معمول پس از تغییر عوامل مادی ، مدت ها طول می کشد تا باورها ، قوانین ، اعتقادات ،روبط و ارزش های اجتماعی نیز به تناسب شرایط جدید دگرگون شود.
عناصر و عوامل= اصلی تشکیل دهنده ی فرهنگ را به گونه زیر نیز می توان جمع بندی و تعیین نمود :
هنجارها :
هنجارها ، معیارهای رفتاری هستند که انتظار می رود به وسیله ی فرهنگ پذیررعایت شود این هنجارها در قالب عرف ، آداب ، سنت ها ، قواعد و قوانین عرضه شده هستند و از نسلی به نسلی دیگر در میان اعضای یک مجموعه منتقل می شوند. ضمانت اجرا واستمرار این آداب و قواعد به همان شیوه های سنتی پاداش یا تنبیه به ترتیب برای کنش های هنجارورفتار های نا به هنجار است . برجسته تزین گونه ی هنجارها عبارتند از : سنت های عامه ، آداب معاشرت ، اخلاقیات و قوانین.
سنت های عامه عبارتند از الگوی متداول رفتار روزانه ی زندگی افراد در جامعه ودر تعامل آن ها با یکدیگر که معمولاٌ تخطی از آن ها خلاف نزاکت ، ادب و یا آن که صرفاٌ ناموجه تلقی می گردند و مستوجب تبیه نمی شوند. بعضی از این رفتارها جنبه ی تشریفاتی دارند ،
مانند : شیوه ی خوردن ، آشامیدن ، پوشش ظاهری ، دست دادن. یا مربوط به آیین های قومی و مذهبی می شوند ، مانند حرمت خوردن و آشامیدن در ماه رمضان در جوامع اسلامی. در واقع ، تمام سنت های مستمر و پایدار جامعه و الگوی های رفتاری درون خانواده و بیرون از آن در همین قالب قرار می گیرند. سنت های عامه در بستر زمان و مکان تغییر می کند و هیچ قاعده و الگوی قطی و فراگیر برای آن ها وجود ندارد.
آداب و معاشرت و اخلاقیات از جمله قواعد جدی تر جامعه هستند که پای بندی به آنها اساسی تلقی می شود. در واقع ، آن ها جنبه ی اجباری دلرند، هرچند که دگرگونی های زندگی جمعی زمینه ی تغییراتی را برای برخی آداب فراهم کنند ، ولی بدون شک ، بنا به سرشت و ماهیت الزامی و آمرانه شان ، انتظاردگرگونی به هنگام در آن ها نباید داشت.