مسجد جامع امروزی دارای دو سردر ورودی شرقی و غربی است که در شرقی آن تمام اوقات بسته است و کاربردی ندارد و از شبستان های آن قسمت کاربرد چندانی ندارند و به جای نباری مسجد استفاده می کنند (عکس شماره1و2) سردر غربی که به دو سرپوشیده و هشتی مانندی ختم می شود و بالای سر در غربی آیات و عباراتی برگرفته از قسمت های کاشی نوشته شده است.
کتیبه سردر مسجد جامع که با خط بسیار خوش ثلث و بافت کاشی نوشته است که ابیات بر آن حک شده است و کتیبه آن از دیوار جنوبی شروع می شود و سپس بر دیوارهای غربی و شمالی سردر می رسد.
صحن و حیاط مسجد جامع
یکی از عناصر مهم معماری مسجد صحن و حیاط است که به دلیل پیروی از طرح و نقشه اولین مسجد جهان مسجد النبی طرح مربع یا مربع مستطیل که مسجد جامع دارای حیاط مربع مستطیل است و فضای آزاد و روحانی را برای واردین به مسجد ایجاد میکند. که در واقع شکل و فرم و عناصر تزئینی ابتدا در همین صحن و حیاط به نمایش درمی آید و ما هنگام ورود به مسجد بسیاری از عناصر معماری و تزئینات وابسته به معماری را یکجا مشاهده می کنیم در بیشتر مسجد سعی می شود حضور آب در وسط حیاط که مظهر پاکیزگی و نظافت است قرار بگیرد. اما در مسجد جامع یا در مساجد دیگر بابل حوض آب وجود ندارد ولی به جای حوض از شیرهای آب که در قسمت شبستان سردر ورودی آن قرار دارد استفاده می کنند. (عکس شماره3)
صحن مسجد جامع که به عتیقی بار فروش معروف است 396 متر مربع است در ازای حیاط مسجد جامع شرقی و غربی است و در طرفی شمال و جنوبی آن ساختمان است. از ساختمان نمای حیاط برای قرائت قرآن کریم و مراسم های ماه مبارک رمضان و ماه محرم استفاده می کنند و یک از این قسمت ها را اختصاص دادند به آبدارخانه برای پذیرایی مردم در مراسم ها و از قسمت هایی از این ساختمان که به خیابان راه دارد مغازههای زیادی احداث شد که به نظر می رسد از این مسجد به جای استفاده از اماکن مذهبی و فرهنگی بیشتر با کارهای اقتصادی روی می آورند.
اما از سمت ساختمان جنوبی این مسجد بیشتر با خواندن نماز جماعت اختصاص دارد، این قسمت را با پرده ای نصب کردند برای قسمت زنانه و زنان در آن نماز می خواندند و دارای سقف آجر نما و هلال های بسیار زیبایی در آن قرار دارد.
در طول مسجد و در وسط بنا متصل به دو دیوار دو جزر راست و در فاصله ای از این دو جرز دو ستون آجری است و قسمتی از این مکان را برای گرفتن وضو و دستشویی شیرهای آبی قرار دارد.
ایوان بدون تردید زیباترین و عالی ترین ایوان ها در مساجد و بناهای اسلامی ایران مشاهده می شوند و ایوان تقریباً بلند و متناسب با بنا ساخته شد ایوان که جلو آن را پنجره های آلومینیوم گذاشته اند میان دو جرز قرار می گیرد و پشت ایوان به طرف جنوب گنبدی مسجد و محراب آن است. (عکس شماره10)
گنبد مسجد جامع
گنبدها یکی از علایم معماری اسلامی هستند که متنوع ترین آنها در مساجد کار گرفته شد.
گنبدهای اصلی این مسجد پشت ایوان و در دو طرف آن هشت گنبد کوچک و یک گنبد اصلی که در چهار طرف این بنا قرار گرفته اند که سه طرف هر یک از این گنبدها طاق های جناغی است که بر ستون ها و جرزهای آن متکی است. (عکس شماره11)
شبستان مسجد جامع
هر مسجد دارای شبستان است این شبستان ها که در چهار طرف مسجد و این موضوع بستگی به اعتبار و نماز گذاران آن مسجد دارد. شبستان که فضای سرپوشیده دارد و دارای ستون های یک شکل و موازی و به صورت آجر نما به صحن مسجد راه دارند سقف شبستان ها به صورت قوس شکل هست و این قوس ها به صورت عرق چین ظاهر شدند جلوه خاصی به خود نمایان کردند و سنگ مرمر به ابعاد55*65 در شبستان مسجد جامع به خط نستعلیق وجود دارد شبستان مسجد جامع امروزه بیشتر کاربردهای انباری گرفته است. از بعضی از شبستان های داخل مسجد به جای کتابخانه و در بعضی از قسمت ها از جاکفشی استفاده می کند و از شبستان های حیاط آن از دو قسمت برای گرفتن وضو استفاده می کنند. (عکس شماره12)
محراب مسجد جامع
محراب که نشان دهنده قبله مسلمین است و در واقع نقطه عطف مسجد است زیرا فسلفه ایجاد مسجد علاوه بر ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی آن ادای فریضه واجب نماز است که هر مسلمان ملزم برای آن است هر مسجد عناصر تشکیل دهنده خود مثل صحن و مناره و گنبد را نداشته باشد حتماً باید محراب را دارا باشد مسجد جامع دارای5 محراب است و این محراب با کاشی کاری ها متنوع و زیبایی خاصی به خود اختصاص داده است و محراب مسجد در ضلع جنوبی آن قرار دارد محرابکاشی کاری مسجد جامع با تناسباتی و به کارگیری کاشی های ایوان محراب و یک تکه نمونه های بسیار عالی در معماری ایران هستند.
مناره مسجد جامع
مناره ها بنایی هستند در قالب لب برج مانند و باریک که معمولاً در کنار مساجد و بقاع متبرکه برای گرفتن اذان ساخته می شوند در گذشته مناره ها نقش میل راهنما را در کنار جاده ها و ابتدا شهرها و کنار مساجد ایفا می کردند، مناره مسجد جامع درکتیبه شرقی آن و در سردر ورودی مسجد قرار دارد. این مناره به صورت منفرد و مصالح آن از خشت بوده است.
کاشی کاری مسجد جامع:
به طورکلی نقش کاشی در ایران بسیار مهم و اساسی بوده است زیرا تقریباً غالب بناهایی که از شاهکارهای معماری ایران محسوب می شود بخش عمده زیبایی و شکوه خود را از کاشی کاری های مسجد جای گرفته اند.
این کاشی کاری به صورت خشت و معرق کار شده و یکی از ویژگی های تزئینات معماری ایران کاشی کاری است که در نهایت استادی و تلفیق رنگ ها با هم در دیوارهای جانبی و ایوان ها خودنمایی می کند. کاشی کاری را محراب های مسجد جامع هم جلوه ای خاص با خود نمایان کرد، اشعاری با خط خوش ثلث روی قسمت های کاشی نوشته شده که شامل کتیبه سردر غربی مسجد جامع با خشت کاشی کاری. محمد مهدی1230 هـ. ق (عکس شماره15)
در حال حاضر هم به صورت نمای آجری کارها در دیوارها و قسمت هایی از شبستان انجام دادند که با اعتراض مردم و میراث فرهنگی به صورت نصفه کاره رها شد و اگر بخواهند از این نما استفاده کنند به نظر می رسد که بافت قدیمی این مسجد از بین میرود.
سیدالعلماء روبروی مسجد جامع بابل
سیدالعلماء بار فروش از علماء معاصر دوره محمدشاه و ناصرالدین شاه است و من شاگرد ملامحمد شریف بن آملی ملقب به شریف الدین است او در سال 1187 هـ. ق متولد و در سال1270 هـ.ق درگذشت و مقبره اش در انتهای بازار مسجد جامع قرار دارد.
مقبره سیدالعلماء بنایی است شامل یک حیاط و یک پیش صحنه و صحن پنج ضلعی متصل به همین پیش صحن داخل هر یک از اضلاع بزرگ دو طرف غربی و شرقی یک صحنه کوچ عمیق است. دیوار مقابل درب ورودی دو اطاق ها و طاقچه و یک محراب است.
مقبره سیدالعلماء در قسمت بالای صحن اصلی است سنگ مرمری زردرنگ و بدون هیچگونه نوشته ای و تزئینی آن را پوشانده است. اخیراً دکان های شیرینی فروشی و بلورفروشی راهی به این حیاط مقبره پیدا کردند لوازم و وسایل زیادی خود را در ایوانهای حیاط چیده اند که این امر در مساجد بابل یک امر طبیعی شد.
همانطور که توضیح دادم در تمام مساجد بابل به خاطر اینکه بار فروش نام گرفت مغازه و بازارهای زیادی در نزدیکی مسجد هست. اگر به همین صورت پیش رود تمام اراضی این منطقه را تصرف خواهند کرد.
در درب ورودی مسجد جامع بازار سرپوشیده ای قرار دارد که سال های زیادی قدمت دارد این بازار در تمام روز هفته برقرار است و حدوداً از ساعت6 صبح شروع و تا عصر خاتمه می یابد و کالاهایی که معمولاً در این بازار عرضه می شود عبارتند از: سبزی، میوه، تره بار، لبنیات و مواد غذایی که میزبان این بازار عمدتاً افراد شهری هستند.
1-3- شناخت تاریخچه، علل پیدایش، چگونگی توسعه شهر و روند رشد آن در ادوار گذشته
اگرچه بیشتر محققانی که درباره تاریخ بابل به نگارش مطالبی پرداخته اند شهر بابل کنونی را همان“مطیر” باستانی دانسته اند، این نظریه که این دو شهر را یکی بدانیم یک اشتباه است. زیرا همین محققان هم عقیده اند که خرابه های مامطیر باستانی در بیست کیلومتری شهر بابل کنونی است و اینکه دو شهر بایست کیلومتر فاصله را یکی بدانیم و ارزیابی درستی نیست. به خصوص که منطقه شمال ایران به علت آب و هوای مساعد و گسترش کشاورزی، همواره مهیای زندگی جمعیت زیادی بوده است و به همین دلیل فاصله بین آبادی های کناره دریای خزر بسیار نزدیک است و ما گاهی در فواصل حدود بیست کیلومتر شاهد شکل گیری شهرهای برزگی هستیم که از جمله می توان به شهرهای بزرگ آمل، ساری، قائم شهر، بابل و بابلسر اشاره داشت که هر یک با فواصل کم از یکدیگر قرار دارند و همگی آنها را می توان در دایره ای با شعاع کمتر از پنجاه کیلومتر جا داد. بنابراین توجه به این نکته ضروری است که بابل کنونی همان مامطیر باستانی نیست و می بایست این دو مکان را به صورت منفک از هم مورد مطالعه قرار داد.
در مورد مامطیر، آنگونه که از نامش خبر می آید از آبادی های قبل از اسلام است اگر چه در تواریخ باستانی نامی از آن برده نشده است. ظاهراً در جریان حمله مغول یا بر اثر حادثه دیگری این شهر کاملاً از بین رفته است و اینک تنها خرابه هایی از آن باقی مانده است که ارتباطی با بابل و موضوع مورد تحقیق ما ندارد.
اما در مورد شکل گیری شهر بابل برای اولین بار در سال881 قمری ظهیرالدین مرعشی در تاریخ رویان از دهی به نم بارفروش ده نام برده است، این ده در همین مکانی واقع بوده که امروز شهر بابل واقع است. لذا می توان آن را هسته اولیه بابل کنونی به حساب آورد. مرآه البلدان (از کتب معتبر دوره قاجار) نیز بنای اولیه شهر بارفروش را در دوره صفوی می داند که با تاریخ فوق همخوانی دارد. زمانی که سیدظهیرالدین از بابل نام میبرد سلسله سادات مرعشی حاکم در مازندران آخرین سال های حکومت خود را در این خطه می گذراندند تا اینکه در سال1006 هجری قمری آخرین آنها به طور کامل حکومت مازندران را به شاه عباس صفوی واگذار کرد. تا قبل از دوره صفوی بابل کنونی محل آب بندان یا سد کوچکی بود (که پشت آن استخر مانندی شکل گرفته بود) زراعان نواحی مجاور در آنجا آب مزارع زراعی خود را تقسیم می کردند.
این سد در محل آستانه کنونی واقع بود. اطراف سد را جنگل و مزارع فراگرفته بود و تپه ای نیز در کنار آن قرار داشت که سطح تپه به درد کار کشاورزی نمی خورد و به لحاظ خشک بودن مساعد کاربری دیگری بود و به عنوان محل استراحت و انبار کردن ابزار و محصولات و خرید و فروش و مبادله کالا از این محل استفاده می شد. از طرف دیگر این محل در مرکز تقاطع راه هایی واقع شده بود که شهرها و روستاهای اطراف را به هم پیوند می داد. لذا هفته بازاری در آنجا تشکیل شد و ساکنان مناطق مجاور در روزهای پنجشنبه کالاهای مازاد بر نیاز خود را برای مبادله و فروش به این بازار هفتگی میآوردند این بازار به پنجشنبه بازار معروف شد و هنوز هم دایر است. رسم برپا کردن بازارهای هفتگی در تمام نواحی شمال ایران برقرار بوده و هست و هسته اولیه بسیاری از شهرهای شمالی کشو همین بازارهای هفتگی بوده است.
دمورگان فرانسوی می نویسد که“ منطقه آستانه فعلی قبل از بنای مسجد خالی از سکنه بود و همه هفته بازاری در آنجا تشکیل می شد. در این هفته بازار بود که مردم متوجه شدند در آن محل کلاغ ها دسته دسته جمع می شوند. به نظر می رسد که جمع شدن کلاغ ها در این مکان به علت تغذیه از بقایای مانده از بازار هفتگی بوده است. اما کلاغ در مذهب ایرانیان باستان و به خصوص دین مهری و نزد مردم شمال کشور پرنده ای مقدس است. لذا تپه پنجشنبه بازار حالتی مقدس به خود گرفت. بعدها شخصی از معمرین محلی در خواب دید که یکی از مقدسین در این محل دفن است مردم زمین را کندند و در آنجا با بقایای امامزاده مواجه شدند در آن محل بقعه و مسجدی ساختند. مسجد به مسجد کلاچ یا کلاغ معروف است و امامزاده نیز همان امامزاده قاسم فعلی در محله آستانه است وجود آستانه امامزاده قاسم و بازار هفتگی باعث جذب عده ای از مردم به این مکان شد و ده کوچکی در کنار اماکن فوق شکل گرفت مکه بار فروش ده معروف گشت. بنابراین هسته اولیه شهر بابل در محله آستانه و پنجشنبه بازار فعلی به وجود آمد و علل شکل گیری آن عبارت بود از: وجود سد و تپه، مرکزیت کشاورزی، قرار داشتن در محل تقاطع راه ها و سپس شکل گیری پنجشنبه بازار و امامزاده قاسم.
با شروع با دوره سلطنت پادشاهان صفوی در اوایل قرن دهم هجری قمری و توجه امرای این سلسله به مذهب شیعه اماکن مقدس مربوط به مذهب تشیع مورد توجه ویژه حکومت قرار گرفتند و از جمله امامزاده قاسم در بارفروش ده مورد توجه ویژه قرار گرفت. از طرف دیگر اختلافات سیاسی و مذهبی پادشاهان صفوی با قبایل ترکمن دهکده های ساحلی این مناطق را از طریق دریا مورد حمله و تاراج قرار دادند. رابینو در این مورد می نویسد: در زمان شاه عباس عده ای در سواحل درتای منزل داشتند و چون همواره در معرض تاخت و تاز دزدادن ترکمن بودند به نواحی دور از دریا کوچ کردند. می توان تصور کرد که ساکنان اولیه بابل را همین مهاجران ساحل نشین تشکیل می دادند.
طبق رسمی که در دربار پادشاهان صفوی وجود داشت این ملوک ماه هایی از سال را به اقامت در مازندران می گذراندند از جمله شاه عباس صفوی در جزیره کوچکی که در دریاچه (استخر بزرگ) نزدیک امامزاده قاسم قرار داشت به ساخت قصر و باغی با شکوه اقدام کرد و آنجا را باغ ارم نامید از طرف دیگر این پادشاه به منظور دسترسی به مستملکات خود در شمال ایران به احداث راهی کرد که از یک طرف امتداد آن گیلان و مازندران و گرگان یعنی کلیه ایالات شمالی ایران را در برمی گرفت و از طرف دیگر این راه از طریق آمل و ری به اصفهان پایتخت دولت صفوی منتهی می شد. اقامت شاه مقتدر صفوی به صورت سالانه در این قصر و وجود این شاهراه ارتباطی باعث ایجاد امنیت و رونق گرفتن امامزاده و بازار هفتگی بار فروش ده شد و به زودی گروه بیشتری از مردم به ساخت خانه و اقامت در این محل مبادرت کردند. چندی نگذشت که بار فروش ده به یکی از شهرهای بزرگ مازندران تبدیل شد و از نظر شهری با شهرهای قدیمی منطقه چون آمل و ساری قابل مقایسه گشت.
با افول قدرت صفوی و در جریان وقایع بعد از آن شهر ساری مرکز مازندران صدمات زیادی دید و به ویرانه ای تبدیل شد لذا پادشاهان زند مرکز مازندران را از ساری به بابل انتقال دادن و این عمل در شد و بزرگ شدن بابل تأثیر مثبت داشت. در سال1771 م سیاح معروف گلمن از منطقه بازدید کرده و گزارش کرده است که به علت جنگ ها و حملات تراکم شهرسازی ویران شده و مرکز ایالت به بار فروش منتقل شده است.
با شروع سلطنت آقا محمد خان قاجار بار دیگر مرکز حکومت مازندران به ساری منتقل شد ولی بار فروش همچنان به عنوان یکی از شهرهای مهم منطقه باقی ماند.
در زمان فتحعلی شاه قاجار طی یکی از مفادعهدنامه ترکمان چای امتیاز کشتی رانی در دریای خزر به امپراطوری روسیه داده شد و طی موارد دیگری از این عهدنامه تجار روسیه در ایران از امتیازات خاصی بهره مند شدند. این عهدنامه باعث شد که گروهی از تجار روسی (عمدتاً اهالی بندر حاجی ترخان) به کشتی رانی و تجارت در دریای خزر علاقمند شود. لیکن از آنجایی که هیچ موج شکن و اسکله ای در ساحل ایرانی این دریا وجود نداشت، کشتیرانان روسی مجبور بودند که در مصب رودها و خلیج های طبیعی به تخلیه و بارگیری کالاهای محمول کشتی هایشان بپردازند یکی از خلیج های مناسب برای ای منظور منصب رودخانه بابل رود در بابلسر کنونی بود این محل اگرچه برای بارگیری و تخلیه کشتی ها مناسب بود لیکن به چند علت محل مناسبی برای تجارت و نگهداری کالاها نبود، اول اینکه مشکل راهزنان ترکمن هنوز در کناره های ساحل باقی بود و دوم اینکه این محل دارای راه های مناسب برای دسترسی به شهرهای اطراف نبود و در سر راه شاه عباسی قرار نداشت و دیگر اینکه رطوبت فوق العاده کنار دریا این محل را برای نگهداری و انبار کالاها نامناسب می کرد. با توجه به موارد فوق تجار روسی و ایرانیانی که با آنها معامله می کردند شهر بابل را که نزدیکترین و مناسب ترین محل به بندر طبیعی بابلسر بود به عنوان انبار و محل معاملات خود برگزیدند. از دیگر سو وزیر مقتدر دوره فتحعلی شاه میرزا شفیع مازندرانی توجه خاصی به زادگاه خود نمود و به ساخت مسجد و کاروانسرا اقدام کرد. روند فوق نقطه عطفی در تاریخ شکلگیری شهر بابل محسوب شد و در واقع در این پروسه شهر بابل به عنوان یکی از دروازه های ورودی تجار و کالاهای خارجی به ایران و یکی از بزرگترین شهرهای تجاری دوره قاجار مطرح شد. در دوره سلطنت محمد شاه و متعاقب آن ناصرالدین شاه قاجار روابط تجاری و ارتباط بین ایران و دولت های اروپایی به خصوص دولت تزاری روسیه از گسترش چشمگیری برخوردار شد. گسترش این روابط در رشد شهر بابل تأثیر زیادی داشت و روزبه روز این شهر بزرگ تر شده و جایگاه مهم تری در تجارت بین المللی ایران پیدا کرد تا جایی که ده ها و کاروان سرای موجود در بابل اکثراً در همین دوره ساخته شده اند.
ناصرالدین شاه به عمران و آبادی بابل توجه خاصی کرد و دوبار به این شهر مسافرت کرد. اعتماد السلطنه در مرآه البلدان نوشته است:“از سنه1282 هـ.ق که موکب مسعود خسروانه تشریف فرمای مازندران شده بود تا سنه1292 هـ.ق که مجدداً تشریف فرما شدند ده سال تمام گذشته بازارهای تاریک سقف کوتاه مبدل به بازارچه های خوب و کاروانسراهای آباد گردید، کوچه ها تماماً سنگفرش و عمارت بحر ارم که جز خرابه نبود مرمت و بازسازی شده است. جمعیت شهر بابل در دوره ناصری به پنجاه هزار نفر بالغ شد و گزارش های زیادی در مورد حضور تجار روس، ارمنی، یهودی و ایرانی در این شهر در منابع مختلف آمده است. کارلاسرنا جهانگرد معروف در سال1877 از بابل دیدن کرده و نوشته است که“درآمد شهر به طور عمده از مالیات بازرگانان و پیشه وران تأمین می گردد و بالغ بر پنج هزار تومان است”.
بابل تا اواخر دوره قاجاریه به عنوان یک شهر تجاری به بقایای خود ادامه داد و اگر چه گاه و بی گاه بر اثر وقوع حوادثی چون طاعون سال1198 و زمین لرزه سال1223 و وبای سال1269 هـ. ق خللی در روند رشد آن حادث شد و بنا به گزارش های متعدد حدود سی هزار نفر از نفوس شهر کشته شدند، شهر همچنان به عنوان یکی از شهرهای مهم منطقه و کشور باقی ماند. تا اینکه در واقع انقلاب بلشویکی در روسیه و شکل گیری اتحاد جماهیر شوروی (سال1917 م) دولت جدید روسیه کلیه معاهدات استعماری دولت تزاری از جمله معاهده ترکمان چای را لغو کرد، لغو این قرار داد و اختلافات سیاسی و عقیدتی دولت های ایران و شوروی باعث قطع ارتباط تجاری بین ایران و شوروی شد. لذا با قطع رابطه دوم کشور شهر بابل هم کاربرد خود را در تجارت بین المللی از دست داد و از طرف دیگر تغییر واحد پول و اسکناس های دولت تزاری و عدم دسترسی تجار بابلی به بانک های روسی باعث ورشکستگی بسیاری از تجار این شهر شد. این تجار یا به تغییر شغل مبادرت کردند و یا از بابل مهاجرت نمودند. (صدها قطعه از اسکناس های تزاری هم اینک نزد خانواده ای قدیمی بابلی موجود است).
در طول سلطنت پهلوی ها در ایران از آنجایی که پهلوی اول از اهالی مازندران بود توجه خاصی به آبادانی شهرهای این خطه کرد. این آبادانی ها به صورت ساخت ابنیه جدید (ادارات پست 1311 هـ. ش و دادگسترسی و شهربانی1314هـ. ش و شهرداری) و بنای قصر در بابل جلوه گر شد و تا حدودی زخم های ناشی از قطع رابطه با روسیه را التیام داد. از سوی دیگر با ساخت بندر در بابلسر بار دیگر مناسبات تجاری با شوروی برقرار شد و اگر چه این مناسبات به گستردگی دوره قاجار نبود لیکن نقش مثبتی در زندگی تجاری مردم بابل ایفا کرد.
در سال های اخیر شهر بابل به عنوان یک مرکز کشاورزی، خدماتی و تجاری در حوزه پر جمعیت شهرستان بابل نقش ایفا کرده بود و با توجه به مهاجرت گسترده کشاورزان روستاهای اطراف به بال از رشد فزاینده ای برخوردار بوده است. روند سریع مهاجرت روستاییان به بابل را باید در دو عامل اقتصادی و فرهنگی جستجو کرد. این عوامل نخست سطح زندگی و درآمد بالاتر حوزه های شهری به نسبت حوزه های روستایی است که در تمام کشور وجود دارد و دیگر عامل اختصاصی فرهنگی در بابل است چرا که شهرهای عمده ناحیه مرکزی استان مازندران از نوعی بافت جمعیتی و عشیرتی و ایلی برخوردارند و این خود مانعی برای مهاجرت روستاییان به این شهرها محسوب می شود در حالی که بافت جمعیتی شهربابل اصولاً از تجار و اهالی غیر بومی تشکیل شده است لذا این شهر همواره مهیای پذیرش گروه های مهاجر با فرهنگ های گوناگون بوده و این خود دلیلی بر اشتیاق روستاییان برای مهاجرت به این شهر بوده است.
2-3- خصوصیت جغرافیایی و اقلیمی شهر
1-2-3- موقعیت جغرافیایی شهر و اطراف آن (عوامل طبیعی، عوارض زمینی، وضع توپوگرافی، شیب های اصلی مؤثر در طرح و منطقه بندی آنها در سطح شهر و اطراف آن و همچنین سایر عوامل جغرافیایی محدود کننده توسعه شهر)
شهر بابل در217 کیلومتری شمال شرقی تهران در مرکز شهرستان بابل واقع شده است. شهرستان بابل یکی از شهرستان های استان مازندران است که مطابق آخرین سرشماری سراسر کشور (سال1375) دارای دو منطقه شهری به نام های امیرکلا و بابل و 10 دهستان بوده است. بر اساس آخرین آمارنامه استان مازندران (سال1376) مساحت شهرستان بابل0/1431 کیلومتر مربع می باشد.
بر همین اساس شهرستان بابل دارای پنج بخش مرکزی، بابل کنار، لاله آباد، بندپی شرقی و بندپی غربی می باشد.
فاصله شهر بابل تا آمل25 کیلومتر، تا بابلسر18 کیلومتر، تا قائم شهر16 کیلومتر و مرکز استان مازندران یعنی شهر ساری حدود48 کیلومتر است.
حدود شهر بابل بر اساس مصوبه شورای شهرستان بابل مورخ4/3/45 به شرح زیر است:
1- شمال: اوشیب- تا تقاطع رودخانه بابل
2- جنوب: هفت تن- آخرین تیر برق جاده قائم شهر- پل حاج حسین خان
3- شرق: آرامگاه- در امتداد آرامگاه تا شمال حمزه کلا
4- غرب: رودخانه بابل تا پل محمد حسن خان
5- جنوب شرقی: محل دادگاه انقلاب (کاخ سلطنتی سابق)
6- شمال غربی: تأسیسات مهد کودک
در اینجا لازم به یادآوری است که محدوده فوق الذکر که اصطلاحاً محدوده قانونی شهر نامیده می شود، بعداً به ترتیب توسط مهندسین مشاور میپلان، طرح و ابداع و پژوهش عمران مورد تجدیدنظر قرار گرفت.
شهر بابل در33 تا36 درجه عرض جغرافیای و41 تا52 درجه طول جغرافیایی و ارتفاع آن از سطح دریای آزاد در محل ایستگاه هواشناسی موجود منهای5 متر و ارتفاع آن از سطح دریای خزر21 متر است.
به طور کلی شیب شهرستان بابل ازشمال به جنوب شهرستان در حال افزایش می باشد، یعنی هر چه به سمت بخش بندپی شهرستان بابل (جنوب شهرستان) پیش می رویم شیب زمین کمتر از1 درصد به30 درصد تا15 درصد و بالاخره در نقاط جنوبی به50 درصد می رسد.
به طور کلی شهرستان بابل به3 قسمت جلگه ای (با شیب کمتر از1 درصد) و کوهپایهای (30 درصد) و کوهستانی (بالای50 درصد) تقسیم می شود. مسیر وضعیت طبیعی شهرستان باعث تنوع اقلیم شده است. به طوری که در قسمت جلگه ای از آب و هوای سرد و معتدل و در تابستان از هوای گرم و مرطوب برخوردار است و در قسمت کوهپایهای از آب و هوای سرد و معتدل برخوردار و بالاخره قسمت کوهستانی از آب و هوای سرد و برفی برخوردار می باشد که به دنبال خود تنوع محصولات کشاورزی را به همراه داشته است. به طورکلی در قسمت جنوب شهرستان بابل که در قسمتی از سلسله جبال البرز (البرز مرکزی) قرار دارد، ارتفاعات مختلف در این شهرستان قرار داشته که ارتفاعات این قله ها بین1100متر تا3701 متر متغیر می باشد.
2-2-3- مسائل کلی زمین شناسی (جنس خاک، زلزله، آبهای زیرزمینی و غیره)
چگونگی پیدایش دشت مازندران از قرن ها پیش احتمال داده می شد و زمین شناسان براین عقیده اند که دشت مازندران در اثر ریزش مواد رسوبی همراه با سنگ و سنگ ریزه از کوه های البرز که توسط رودخانه ها به سوی دریا آمده است از زیر آب بیرون آمده و در وضع کنونی قرار گرفته است. رودخانه های مهمی در این مورد سهم به سزایی داشته اند که عبارتند از: رودخانه های هراز، تجن، تالار و رودخانه های کوچک دیگری که از کوه های البرز سرچشمه گرفته و پس از پیمودن دشت مازندران به دریا میریزند. در قسمت های بین دشت و دامنه کوه ها و تپه ها، اثرات ته نشینی ها دیده شده است و از مشاهده مواد آهکی که در بستر رودخانه ها یافت می شود می توان گفت که این رودخانه ها در برخورد با سنگ های رسی در این رودخانه به حد وفور دیده میشوند و ضمناً اثرات ته نشین های رسوبی آتشفشان نیز در این رودخانه یافت میشود، مطالعات انجام شده روی رگه هایی که در حفاری های چاه های آرتزین به عمل آمده و بر طبق مشاهدات در زمین های زراعتی می توان گفت که ممکن است رسوبات تشکیل شده در دشت مازندران مربوط به دوران های مختلف زمین شناسی باشد. پیدایش آثار زندگی در اعماق پایین این دشت ثابت می نماید که قسمت های ته نشینی فوقانی مربوط به قرن های اخیر می باشد.
تشکیل کوه های البرز که مربوط به دوران سوم زمین شناسی است به تدریج شروع شده و سیلاب ها و سایر عوامل فرسایشی یک قشر ضخیم در عمق دریا به وجود آمده و کم کم این قشر به وسیله رسوبات مختلف پر شده و دشت از زیر آب بیرون آمده است.
در بعضی از نقاط، ضخامت رویه بالایی که بدین طریق به وجود آمده اند به چهل متر می رسد. رویه بالایی به تدریج در اثر سیلاب های شدید به وجود آمده و ضمناً در طبقات فوق مواد رسی دریایی دیده شده که معلوم می دارد رسوبات به تدریج و در زیر آب دریا که دارای نمک بوده است، تشکیل شده است. هر چه رودخانه ها به دریا نزدیک می شوند سرعت آب کمتر شده و رسوبات در نزدیکی تلاقی رودخانه به دریا زیادتر بوده است.
4-2-3- مسائل هواشناسی (حرارت، رطوبت، باد و غیره)
شرایط آب و هوایی به موازات دیگر عوامل محیطی از مهمترین عوامل مؤثر در شکل گیری بافت های شهری و روستایی به شمار می آیند و هر گونه دخل و تصرف انسانی در محیط نیز به مقداری زیاد تابع شرایط آب و هوایی است. توجه به شرایط آب و هوایی در مطالعات شهری و منطقه ای از دو نظر حائز اهمیت است.
اول- با شناخت ویژگی های آب و هوایی می توانا قابلیت های سازگاری انسان در محیط را ارزیابی کرد.
دوم- متناسب با شرایط آب و هوایی می توان اشکال مطلوب متناسب ساختمان های فضایی را با ابزار متناسب به وجود آورد.
در مطالعات آب و هوا از آنجا که شرایط آب و هوایی ممکن است از سالی به سال دیگر متفاوت باشد لازم است برای به دست آوردن اطلاعات مقرون به واقعیت، میانگین دورههای چند ساله محاسبه شوند. از آنجا که در شهرستان بابل ایستگاه هواشناسی وجود ندارد، از این رو اطلاعات دو ایستگاه قراخیل و بابلسر که به شهرستان بابل نزدیک میباشد استفاده شده است.
شرایط کلی اقلیمی استان مازندران
به طور کلی شرایط اقلیمی و تفاوت های آن در مازندران را می توان به صورت ذیل بیان داشت:
اقلیم خیلی مرطوب در نواحی پست ساحلی
اقلیم مرطوب در دشت های ساحلی
اقلیم نیمه مرطوب در نواحی مرکزی و بخش شرقی
اقلیم نیمه خشک در بخشی از نوار شرقی
مجموعه شرایط اقلیمی منطقه نمایانگر آن است که مازندران کلاً دارای آب و هوای مدیترانه ای است در مناطق کم ارتفاع معتدل، در ارتفاعات سرد مرطوب می باشند.
عوامل مؤثر در آب و هوای این استان را می توان به جود کوه های البرز، جهت قرار گرفتن آنها، ارتفاع مکان، نزدیکی به دریا، پوشش گیاهی بادهای محلی، عرض جغرافیایی و پیش آمدن توده هوای شمال و غربی دانست. شایان ذکر است که در بین عوامل فوق نقش کوه ها و دریای مازندران و بادها، بیش از سایر عوامل در آب و هوای مازندران تأثیر دارد. به طور کلی فاکتورهای جغرافیایی اقلیمی منطقه نه تنها در پیدایش، بلکه در حفظ و وضع موجود ویژگی های طبیعی نقش مهمی به عهده دارد.
بازتاب تنوع جغرافیایی اقلیمی نه فقط در گوناگونی پوشش گیاهی، بلکه در هیدروگرافی و به تبعیت در شکل بهره برداری از زمین مانند تنوع کشت و رویش گیاهی به خوبی مشهود است.
روی هم رفته عناصر اقلیمی مانند رژیم بارش و دما از غرب به شرق در سواحل دریای خزر تغییرات محسوسی را نشان می دهند بدین ترتیب که در میزان بارش از غرب و شرق یک شب در امتداد ساحل دیده می شود یعنی از غرب به شرق از میزان بارش سالانه ایستگاه های اندازه گیری شده کاسته شده در مقابل میانگین دما سالانه افزایش مییابد.
همچنین این نوسانات در میزان بارش سالانه به خوبی در جریان آب رودخانه و حجم تخلیه آنها بازتاب یافته و از طریق کاهش جریان آب های سطحی در چگونگی کشت و فعالیت های زراعی اثر می گذارد. به طور کلی رژیم بارش در این نواحی به تعیت از منشأ توده های باران از توزیع فصلی ویژه ای برخوردار است بدین ترتیب که در تمامی ایستگاه های مازندران حدود نیمی از بارش سالانه در فصل پاییز فرو می ریزند. طول ماههای خشک که باران در آن فقط به صورت رگبارهای تند و کوتاه مدت فرو می ریزد باران های (کنوکسیونی) از غرب به شرق افزایش می یابد. به طوری که ایستگاه بابلسر (بسیار مشبه با شهرستان بابل) به5 الی6 ماه در سال می رسد.
آنچه که از بررسی های کلی اقلیمی می توان به عنوان یک نتیجه منطقی در برنامه ریزی محیطی مدنظر قررا داد، اماکن ذخیره سازی آب های هرز در رودخانه هایی است که در فصول پرباران آب حاصل از اضافه بارش را بدون مصرف به عرضه آبریز خود تخلیه نموده و بدین ترتیب از دسترس مصرف خارج می سازند. اثر فیزیکی دیگری که از نظام بارش و جریان های آب های سطحی در محیطی باقی می ماند رسوبات آبرفتی نرمی است که بر روی جلگه ها و نواحی دلتای رودخانه ها بر جای گذاشته می شوند. به برکت وجود این رسوبات است که فعالیت های کشاورزی بر روی زمین های جلگه ها فراهم گشته و محیط جغرافیایی توان بالقوه خود را به صورت متمرکز، جنگل های انبوه و رویش گیاهی غنی عرضه می دارد.
از طرف دیگر اثرات منفی چنین نظام بارش را در طرح های فضایی محیط نیز نباید نادیده گرفت. در برخی سال های تراکم بارش در ماه ها و حتی روزهای محدود موجب تخریب شدید زمین گشته و با بروز سیلاب های تند چشم انداز معیشتی به شدت دگرگون و ضایع می شوند. آمارهای موجود از چنین شرایط حاد در نظام بارش حاکی از آن است که در سال های مختلف بدین سبب ضایعات محیطی زیادی به وجود آمده است.
میزان درجه حرارت
همانطور که در جدول شماره1-324 ملاحظه می کنید در ایستگاه بابلسر در یک دوره دهساله مطالعه شده متوسط میانگین های حداقل سالانه (1370-1360) به میزان81/8 درجه سانتیگراد بوده و همچنین همین میزان در ایستگاه قراخیل 95/7 درجه سانتیگراد می باشد. در طول ماه های فروردین تا اسفند در ماه بهمن حداقل درجه حرارت55/0- سانتیگراد بوده که کمترین میزان از درجه متوسط حداقل درجه حرارت در طی سالهای (1370-1360) می باشد. در ایستگاه قراخیل این میزان94/1- درجه سانتیگراد بوده است.
همچنین در این دوره ده ساله متوسط میانگین ها حداقل سالانه در طی سال های معادل37/25 درجه سانتیگراد در ایستگاه بابلسر و در ایستگاه قراخیل این میزان معادل54/27 درجه سانتیگراد بوده است.
جدول شماره1-324 بررسی حداقل و حداکثر درجه حرارت در شهرستان بابل- ایستگاه قراخیل.(1370-1360)
میزان رطوبت در شهرستان بابل
رطوبت نسبی معمولاص به صورت دصد اندازه گیری می شود. تغییرات رطوبت نسبی در طول ساعت های مختلف روز و در ماه های مختلف اندازه گیری می شود. نوسانات رطوبت نسبی بالا تغییرات دما و میزان بارش ارتباط تنگاتنگ دارد. میزان تبخیر نیز با درصد رطوبت نسبی رابطه معکوس دارد.
بر اساس مطالعات و بررسی های انجام شده در ایستگاه های بابلسر و قراخیل نشان میدهد که میزان متوسط میانگین سالانه رطوبت نسبی حداقل و حداکثر در ایستگاه بابلسر به ترتیب04/54 درصد و 98/97 درصد بوده و همچنین در ایستگاه قراخیل این دو میزان به ترتیب13/45 درصد (حداقل) و15/98 درصد (حداکثر) بوده است.
در هر دو ایستگاه قراخیل و بابلسر کمترین میزان رطوبت نسبی به طور متوسط در ماه فروردین (حداقل رطوبت نسبی به طور متوسط در ماه فروردین/ حداقل رطوبت نسبی در قراخیل0/35 ودرصد و در بابلسر91/46 درصد) بوده است. از نظر بیشتر میزان رطوبت نسبی به طور متوسط به ایستگاه قراخیل در ماه آذر با99 درصد و در ایستگاه بابلسر در ماه دی با09/99 درصد بوده است.
جدول شماره2-324 بررسی میزان رطوبت در شهرستان بابل- ایستگاه بابلسر (1370-1360)
میزان بارندگی در شهرستان بابل
همانور که در جدول شماره4-324 ملاحظه می کنید در ایستگاه قراخیل در طی سالهای (1370-1364) متوسط میانگین های سالانه برابر67/57 بوده و همچنین ماه مهر در ایستگاه فوق بیشترین میزان متوسط میانگین بارندگی را با32/108 داشته است.
در ایستگاه بابلسر در طی سال های (1370-1365) متوسط میانگین های سالانه برابر77/77 درصد بوده و در میان ماه های سال ماه مهر با39/160 بیشترین میزان بارندگی را به خود اختصاص داده است.
بادهای منطقه
خصوصیات بادهای منطقه، جهت و سرعت آن با توجه به آمار و اطلاعات مربوط به چند ایستگاه سینوپتیک مازندران به شرح زیر می باشد:
بادهای ساحلی: بادهای ساحلی جزو بادهای محل منطقه طبقه بندی می شوند و این بادها معمولاً هنگام روز از اوایل صبح تا ظهر به علت ایجاد مرکز پر فشار در دریا و مرک کم فشار در ساحل از دریا به سمت ساحل و برعکس هنگام شب از ساحل به سمت دریا می وزند و این در صورتی است که منطقه مزبور تحت تأثیر جریانات جوی قرار نگیرند در غیر این صورت جریانات خاک مانع عبور سیستم های کم فشار و پرفشار در منطقه است این باد سبب می ود که بخار آب تبخیر شده از سطح دریا، به سری دشت و ارتفاعات نواحی جنوبی منطقه منتقل شود.
بادهای غربی: این باد تحت تأثیر تود های هوای مدیترانه ای بوده و از بادهای باران زا در سواحل دریای مازندران است که باعث بارندگی های زمستانی می گردد. از مشخصات رژیم بارندگی آن بارندگی ممتد و خفیف است که معمولاً چندین ساعت طلو می کشد.
بادهای شمال غربی: این بادها تحت تأثیر توده هوای فصلی آتیلانتیک شمالی بوده و از شمال غرب وارد کشور می شود به نظر می رسد رگبارهای تند فصل بهار، پاییز تحت تأثیر این بادها رخ می دهد. فراوانی وقوع این باد از غرب به شرق کاسته می شود.
بادهای شمالی: بادهای مزبور تحت تأثیر توده هوای قطبی سیبری قرار دارد که از اواسط پاییز تا اواخر بهار در منطقه مشاهده می شود. این باد ذاتاً سرد و خشک است.
3- معماری سازگار با اقلیم بابل
عوامل محیطی بیشتری تأثر را بر شکل و پراکندگی سکونتگاه ها ایفا می کنند. اما در این میان عامل توپوگرافی سبب پراکندگی سکونتگاه ها از یکدیگر یا فشردگی سکونتگاه ها می گردد. به عبارتی در مناطق کوهستانی سکونت گاه ها از یکدیگر فاصله داشته و واحد همسایگی وجود ندارد. از مورفولوژی چنین شهری می توان به شهر زیراب اشاره نمود.
از سوی دیگر در شهرهای جلگه ای نظیر بابل و بابلسر، سکونتگاه ها به صورت فشرده و با لحاظ نمودن واحد همسایگی می باشند، لکن عامل آب و هوا (اقلیم یاClimate) که به وضعیت غالب و پایدار عناصر آب و هوایی اطلاق می شود، (در مقابل واژه هوا، Meteo یا جو به عناصر غیرپایدار و حداکثر24 ساعته گفته می شود) بر شکل و معماری سکونتگاه ها تأثیرگذار است. مساکن و ساختمان هایی که در گذشته ساخته می شد به علت رعایت اصول و معیارهای آب و هوایی در برابر عوامل نامساعد جوی عملکرد خوبی داشته و به طور طبیعی انسان را از شرایط آب و هوایی سرد و گرم حفظ می کرد. اما رشد تکنولوژیکی بشری و دستیابی به انرژی های فسیلی موجب شد رعایت معیارهای آب و هوایی در ساخت و ساز مسکن نادیده گرفته شود. با اینحال، محدودیت منابع انرژی و بروز مسائل زیست محیطی از اواسط قرن بیستم موجب گرایش انسان به طبیعت و رعایت معیارهای آب و هوایی در ساختمان شد که ابداع انواع تکنیک های اقلیمی را در پی داشت.
از سوی دیگر تکنیک های اقلیمی که برگرفته از معیارهای آب و هوایی بومی باشد، دارای حداکثر کارایی خواهد بود. لذا در خصوص شهر بابل باید به این نکته توجه داشت که بافت سنتی شهر و معماری سنتی منازل دقیقاً سازگاری با اقلیم داشته و این سازگاری موجب افزایش ضریب آسایش ساکنان در جهت تأمین حرارت و برودت به اقتضای فصل و با حداقل سوخت فسیلی در زمستان و ایجاد برودت طبیعی در تابستان بود. آب و هوا همواره نقش مهمی در ساخت و سازها در گوشه و کنار ایران داشته و در قدیم ساختمان های بابل براساس اقلیم و وضعیت جغرافیای شهری ساخته می شد، اما در حال حاضر این موضوع جایی نداشته و حتی فکر بازگشت به آن نیز در طرح های عمرانی مطرح نمی گردد.
بافت قدیم بسیاری از شهرهای ایران قرن هاست که با خیابان های باریک، شلوغ و بازارهای سرپوشیده، مساجد و شبستان های سنگی شناخته می شود و این از روش هایی است که معماران در آن بین اقلیم و معماری سنتی سازگاری برقرار کرده اند. البته تمام شهرهای ایران آب و هوای یکسانی ندارند. شهرهای ساحلی خلیج فارس مانند بوشهر و آبادان آب و هوایی گرم و مطلوب دارند، در حالی که زمستان در ارتفاعات بسیار سرد می باشد. در شهرهایی همچون یاد گرفته بودند که چگونه خانه هایی بسازند که در طول روز خنک و در طول شب گرم باشند. به طور مثال: در بافت سنتی بابل، دیوارها و بام ها ضخیم ساخته می شد که هم گرمای روز و هم سرمای شب را تعدیل بخشد. خیابان ها و کوچه های باریک نیز، هم اشعه ی تند خورشید و هم بادهای غبارآلود را دفع می کند. در محلات هسته قدیم شهر بابل مشاهده می کنیم که از جنبه کاربری انرژی، راه حل ساخت منازل حیاط دار مفید و مؤثر است با وجود اینکه این خانه ها از ردیف های پیاپی شکل گرفته اند اما به ترتیب از سه یا چهار جهت فضای آنها باز است. با وجود این حداقل اتلاف گرما در شب را به همراه دارد. حیاط این منازل هوا را به قلب سکونتگاه می رساند. بنابراین مثل طرح رادیاتور، منازل در معرض بیشترین سطح ممکن تعدیل قرار می گیرند. در اقلیم معتدل بابل، طرح نفوذ نور و هوای تازه به داخل مسکن بسیار مهم است.
با توجه به کافی بودن نور که از داخل حیاط وارد اتاق ها می شود، دیوارهای رو به پایین بدون پنجره می باشد. لکن با توجه به اینکه بابل در عرض جغرافیایی بالاتری نسبت به مناطق مرکزی و جنوبی ایران قرار دارد، جهت سازگاری معماری با اقلیم، پنجره ها به شکل مستطیل عمودی می باشد (در مناطق مرکزی پنجره ها به شکل مربع و در مناطق جنوبی به شکل مستطیل افقی می باشد) یکی از ملاک های مهم شهری در معماری سنتی بابل، خیابان های تنگ و باریک است که به منظور استفاده هر چه بیشتر از سایه ساخته می شوند. این مسأله به تراکم جمعیت کمک می کند.
طرح شهری در بافت قدیم به گونه ای بوده که در خیابان های تجاری عمده، تنها اجازه عبور دو بار با هم را داده و در خیابان های مسکونی تنها وسعت برای یک بار کافی است. در سده ی گذشته در طراحی شهری بابل، معابر کوتاه و بن بست عمومیت داشتند. آنها معمولاً به وسیله ی مردمی که مالکیت آنجا را داشتند. آنها معمولاً به وسیله مردمی که مالکیت آنجا را داشتند تصرف شده بود.
خیابان های تنگ و پرپیچ و خم معابر شهرها، در انحراف جریان باد مؤثر بودند. در آب و هوای مرطوب مازندران اگرچه هوا به وسیله بخار آب به اشباع می رسد ولی عمل خنک شدن به طور کامل صورت نمی گیرد. لذا سکونتگاه های قدیم بابل که مختص شرایط آب و هوایی می باشد، به علت محدودیت زمانی خنک شب، هدف اصلی معماری این سکونتگاه ها تهویه دائمی هوا می باشد.
آنچه قبل از هر چیز درباره ی معماری شهر بابل باید بدان پرداخته شود، پیشینه ی تاریخی سکونت در این شهر است. زیرا هر قدر سکونت در مکانی دارای سابقه بیشتری باشد، تکنیک ها و روش های به کار گرفته شده در معماری دارای غنای تجربی و علمی بیشتری خواهد بود و بالتبع ساختمان های ساخته شده نیز را استحکام و اعتبار بالاتری برخوردارند.
در بررسی بافت موجود بابل باید به این نکته توجه کرد که بابل همچنان ساختارهای تاریخی و فرهنگی خود را حفظ کرده است. بافت این شهر نیز بر این اساس متأثر از وقایع تاریخی و اجتماعی شکل گرفته که در کنار هم در این شهر بافت متراکم سنتی و شهری امروزی را مشاهده می کنیم. محلات قدیمی شهر نظیر: پیر علم، مرادبیک، شمشیرگر محله، ابومحله و… با طراحی سکونتگاه ها و بافت محله ای که شرح آن گذشت، هر کدام با تکیه (حسینیه) جداگانه به خصوص در ایام محرم استقلال محله ای خود را نشان می دهند. تأثیر شرایط اقلیمی را که در کنار شرایط اقتصادی- اجتماعی سازنده ی بافت سنتی بابل بوده است را می توان هنوز در محلاتی چون پنجشنبه بازار و امامزاده زین العابدین مشاهده کرد.
در معماری، خصوصاً معماری سازگار با اقلیم، راه های انتقال انرژی و حرارت به داخل یا خارج ساختمان توجه خاصی را می طلبد، مهم ترین راه های انتقال و تبدیل انرژی که مبنای بسیاری از طراحی های اقلیمی قرار می گیرند، عبارتند از:
1. هدایت مولکولی
2. هدایت همرفتی
3. هدایت تابشی
4. هدایت از طریق تبخیر
در معماری بافت سنتی بابل طراحی های اقلیمی سکونت گاه ها با توجه به اصول مذکور را می توان به عنوان نمونه به شرح ذیل مشاهده نمود:
1. ساخت خانه های در انتهای حیاط به صورت متمرکز
2. محافظت محوطه داخل اتاق ها از تابش مستقیم
3. استفاده از اندودگچ سفید جهت دفع گرما
4. جهت دهی به ساختمان منظور استفاده بهتر از جریان هوا (رو به جنوب و به اصطلاح رو به قبله و پشت به دریا)
5. بنا کردن ساختمان بر روی سکویی به ارتفاع5/1 متر
6. استفاده از پنجره های متعدد و درب های رو به باد
7. ارتباط اتاق ها به وسیله راهروها به یکدیگر جهت انتقال بهتر جریان هوا
8. طراحی دیوار و پوشش سفالی سقف
9. بهره گیری از پوشش گیاهی و به خصوص درختان مرکبات جهت ایجاد خرد اقلیم یا میکروکلیمای سازگار با محیط خانه
در انتها با توجه به مطالب مطروحه پیشنهاد می گردد مهندسان محترم معمار به جهت آسایش ساکنان و صرفه جویی در مصرف سوخت و انرژی در پروژه های احداثی به عناصر و شرایط معماری سازگار با اقلیم با الهام از معماری سنتی توجه جدی معمول نمایند. متأسفانه امروزه دراین خصوص دقت چندانی صورت نمی گیرد که به عنوان مثال می توان به یکسان بودن پنجره در کلیه عرض های جغرافیایی ایران اشاره شود. لکن حتی در مجتمع های مسکونی نیز می توان عناصر اقلیمی را همانند معماری سنتی در معماری مدرن نیز به کار گرفت.