بافندگی از قدیمیترین صنایع دستی بشر به شمار میرود. بشر اولیه از ابتدای شروع زندگی پس از رفع نیاز خوردن و آشامیدن به فکر پوشش خود افتاد تاعلاوه بر پوشیدن بدن در مقابل تغییرات جوی نیز محفوظ بماند. این نیاز ابتدا با استفاده از پوست حیوانات شکار شده تأمین شد تا به مرور بشر با مشاهده پشم گوسفندان و سایر الیاف به فکر تابیدن الیاف و تولید نخ افتاد. به دلیل خصوصیات فیزیکی الیاف و منسوجات و آسیبپذیری آنها از حشرات و آب و هوا. نمونههای ماقبل تاریخ منسوجات بسیار نادر است. اما دستگاههای اولیه بافندگی به دلیل چارچوب محکمترشان ماندگاری بیشتری داشتند و محققان توانستهاند با بررسی این آثار به جا مانده به یافتهی تازهای از تاریخ پارچه و ریسندگی دست یابند. قدیمیترین آثار به جا مانده از بافندگی به عصر حجر یا سنگ در حدود 5 هزار سال قبل از میلادی میرسد. در مصر باستان پنبه، پشم، ابریشم و کتان به کار برده میشود.
پنبه سه هزار سال قبل از میلاد در هندوستان تولید و مصرف میشد و ابریشم نیز به استناد تقویمهای چینی تقریباً در همین دوران ثبت گردیده است.
رنگ رزی
رنگ رزی و چاپ نخها و پارچه ها از قدیم الایام وجود داشته و آثاری از پارچههای رنگ شده در خرابههای روم مربوط به دو قرن قبل از میلاد یافت شده است.
آثار بدست آمده از هند و چین و مصر وجود چاپ و رنگرزی پارچه را در سه تا پنج هزار سال قبل از میلاد نشان میداد.
با پیشرفت تمدن و گسترش شهرنشینی به خصوص در مناطق خوش آب و هوا و سرزمین امپراطوریهای بزرگ استفاده از پارچه و صنعت بافندگی رواج روز افزون یافت. این امر نه تنها برای اشراف و طبقه بالای جامعه مشهود بود بلکه برای عامه مردم نیز مصارف گستردهای داشت.
مردم مناطق مختلف جهان با توجه به ویژگیهای بوم و جغرافیای خود از الیافی برای بافتن پارچهها استفاده میکردند که در اطرافشان یافت میشد. و به همین دلیل گاه معروفیت و شهرت یکپارچه از روی بوم و جغرافیای تولیدش شناخته میشد. مثل ابریشمی که از چین میآمد. یا پارچه دیبایی که در امپراطوری روم تولید میشد.
تا قرن 19 کلیه پارچه ها از الیافی بدست میآمد که ریشه در طبیعت اطراف انسان داشت. این الیاف طبیعی که به سه گروه الیاف گیاهی، حیوانی و معدنی تقسیمبندی میشوند، پارچههایی را فراهم میآورند که بواسطه پیشرفت صنعت بافت و رنگرزی در انواع شکلها و رنگهای گوناگون به تولید و مصرف عموم میرسید اما در قرن نوزدهم برای اولین بار انسان به دست به ساخت الیافی زد که دست ساخته خودش بود و در طبیعت یافت نمیشد.
اولین الیاف مصنوعی یکسره در فرانسه و از نیترو سلولز ساخته شد. در آلمان نیز روش کوپر و آمونیم ابداع شد. در سال 1892 میلادی دانشمندان موفق به تهیه ویسکوزوریون کردند. پس از جنگ جهانی اول استات سلولز به صورت تجاری مورد بهرهبرداری قرار گرفت و در سال 1938 نایلون ساخته شد و پس از جنگ دوم بهبود کیفی فراوان یافت. الیاف پلی استر نیز در سالهای دهه پنجاه مورد استفاده واقع گردید.
منسوجات قابل استفاده از این الیاف اگرچه از نظر قابلیت، شستشو و دوام دارای کیفیت بالاتری هستند لکن فاقد گرمای پشم خنکی پنبه و زیبایی ابریشم میباشند. پس از این دوران استفاده از پارچه در تمام شئون زندگی انسان مدرن... گسترش روز افزون یافت. و با توجه به تولید مصنوعی آن نیز تنوع فراوانی در شکل نوع بافت و رنگ پارچه به وجود آمد. با پیشرفت صنایع پتروشیمی و همچنین صنایع وابسته به انرژی اتمی پارچههایی با قابلیتهای ویژه به وجود آمد که در صنایع مختلف به کار میرفت.
تاریخچه پارچه در ایران
پیشینه بافت پارچه در ایران به هزارههای پیش از میلاد میرسد. نمونههای قدیمی بسیاری نیز در کاوشها به دست آمده است.
دوک نخریسی اولین وسیله پارچه بافی است که الیاف را به نخ تبدیل میکند. تکامل این وسیله نقش مهمی در پیشرفت فن نساجی داشته و مقدمه پیدایش چرخ نخ ریسی بوده است. یافتههای باستانشناسی نشاندهنده استفاده دوک از دوره نوسنگی است. در بسیاری از محوطههای باستانی عصر نوسنگی ایران دوکهای متعددی یافت شدهاند. مهری به دست آمده از محوطه چغامیشِ خوزستان متعلق به 3300 قم زنی را در حال نخریسی نشان میدهد. دستگاه بافندگی وسیله بعدی است که تاریخ ابداع آن به اوایل هزاره چهارم قبل از میلاد میرسد. بر روی مهری که از شوش به دست آمده است، دو نفر در کنار دستگاه بافندگی نقش شدهاند که نشاندهنده وجود این حرفه در آغاز عصر شهرنشینی است. این دستگاه یکی از دستاوردهای تاریخ تمدن است که تمدنهای ایران، چین، سوریه و مصر در تکامل آن سهم بسزایی داشتهاند. کار دستگاه بافندگی درهم تنیدن تار با پود است. دستگاه بافندگی تارها را به حالت کشیده نگاه میدارد تا پودها را بهآن ببافند. نخستین بافته یافت شده از تپه یحیی در کرمان، متعلق به هزاره پنجم قبل از میلاد و از نخهایی است که از الیاف حیوانی به دست آمدهاند.
طرح و نقش بر روی پارچه
ایجاد طرح و نقش بر روی پارچه نیاز به ابزار و مهارتهای فنی داشت. به احتمال زیاد، بافت پارچههای طرح دار به شکل طرح دوپودی در جنوب و غرب ایران در حدود دوهزار سال قبل از میلاد رایج شده بود. در این روش دو پود باهم و در یک سازمان به کار میرفتند، یکی برای بافت ساده و دیگری برای جایی که لازم بود طرح بر روی پارچه آورده شود. این روش شکل سادهای از پارچه مرکب است. کمی بعد از ایران، در چین نوعی بافت رایج شد که اصطلاحا به آن تار طرح مرکب میگویند.. این دو شیوه بافت با روشهای چینی از دوره اشکانی در شرق ایران رواج داشت و به تدریج به سوی غرب گسترش یافت. بافندگان ایرانی روش دو تار را به کار بردند، ولی چون به طرح بافت پودی عادت داشتند، روش چینیها را معکوس کردند و پارچهای ترکیبی بافتند که طبق طرح یکی از پودها روی پارچه قرار میگرفت. این روش ترکیبی از اوایل دوره ساسانی در ایران رواج یافت و سپس به روم شرقی، سیسیل، ایتالیا و شمال اروپا راه یافت و به نام پارچههای مرکب شهرت پیدا کرد.مهمترین و بزرگترین کارگاههای حریر بافی در زمان ساسانیان در خوزستان، به ویژه شهرهای شوش، شوشتر و جندیشاپور قرار داشتند. علاوه بر خوزستان در خراسان، طبرستان، گرگان، آذربایجان و فارس نیز پارچهبافی رونق فراوانی داشته است.
از دیگر شهرهای معروف این دوران میتوان به ری هم اشاره کرد، بافندگان این شهر در بافت نوعی پارچه ابریشمی معروف به «دورو» تبحر بسیاری داشتهاند. یکی از معروفترین پارچههای این دوره، طراز نام دارد. طراز به پارچههایی اطلاق می شد که حاشیهای کتیبهدار داشت. در زمان خلافت امویان و عباسیان پارچههای طراز اهمیت ویژهای داشته، به طوری که کارگاههای بافت این پارچه در جوار قصر خلفا دایر میشد. بر این پارچهها نام و نشانههای ویژه خلفا را مینوشتند. اهمیت این پارچه به اندازه ضرب سکه یا خواندن خطبه بوده است و از علامتهای خلع ید این بوده که نام خلیفهای را روی طراز ننویسند. قطعه طرازی در موزه مترو پلیتن نگهداری میشود که کتابت آن گلدوزی شده و سال ۲۶۶ هجری در شهر نیشابور بافته شده است.با استیلای مغولها بر ایران،دوران رکودی را در تمامی زمینههای فرهنگی، هنری، اقتصادی و... شاهد هستیم. هنر پارچه بافی نیز از این قاعده مستثنی نیست. چنان که مراکز و شهرهای مهم پارچه بافی، با حمله مغولها رو به ویرانی گذاشتند. اما به قدرت رسیدن غازان خان و تدبیرهای رشیدالدین فضلالله وزیر او، زمینههای فعال شدن کانونهای هنری فراهم شد. در این زمان ابریشم به عنوان یکی از اقلام صادراتی ایران درآمد. حتی معروف است الجایتو پس از فتح گیلان به جای مالیات از امرای شهر ابریشم میگیرد.بعد از این در زمان تیموریان علاوه بر خراسان بزرگ که پیشتر هم در زمینه بافت پارچه شهرت داشت، شهرهای یزد، کاشان، کرمان و تبریز هم در این زمینه بسیار فعال شدند، به طوری که محصولات خود را به سایر نقاط صادر میکردند. از نمونههای پارچه این دوران تعداد اندکی شناسایی شده است.اما در زمینه هنر بافت پارچه، باید قرون نهم و دهم هجری را عصر طلایی این هنر نامید. در این دوره شهرهای بسیاری به بافت خاص یک پارچه شهرت داشتند. برای نمونه اصفهان مرکز تولید پارچههای زربافت و قلمکار بود، یا در کاشان انواع پارچههای مخمل و ابریشم بافته میشد. گفته میشود تنها در یکی از حومههای شهرکاشان به نامهارون، هزار نفر کارگر ابریشم باف مشغول کار بودهاند. در دوران قاجار هم سیر پیشرفت بافت پارچه را شاهد هستیم، البته نه در حد و اندازه عصر صفوی و تیموری. اما از همین دوران است که ورود پارچههای خارجی رونق میگیرد، فاستونی و ساتن از جمله پارچههایی محسوب میشوند که استفاده از آنها در این برهه متداول میشود. معروف است که امیرکبیر در زمان صدارت خود خرید پارچههای خارجی را تقبیح کرده و از مردم میخواهد از پارچههای داخلی استفاده کنند، از همین رو پارچه ترمهای که در آن زمان بافته میشده، به شال امیری معروف میشود و... شروع سیر قهقرایی بافت پارچه در ایران با ورود اجناس خارجی در عصر پهلوی رقم می خورد. یعنی دورانی که واردات انبوه لباسهای «حاضر وآماده» خارجی باب میشود.
پارچه های منقش
ایران از نظرپیدایش و سیر تحول و تکامل پارچه های منقوش یکی از برجسته ترین ملل جهان است . نخستین شواهد تاریخی مربوط به هزاره پنجم قبل از میلاد درناحیه سه گابی ( سگابی) کردستان است که در ظروف محتوی اجساد کودکان ، قطعات پارچه یافت شده .
درهزاره سوم قبل از میلاد از حفاریهای تپه حصار دامغان و شوش ( خوزستان ) بقایای پارچه هایی که درون مقابر وجود داشته یا به دور اشیاء پِچِده شده ، همینطور ابزار نساجی مانند دوک نخ ریسی و میله مفرغی مخصوص پارچه بافی بدست آمده است .
هخامنشیان در بافت پارچه های پشمی نرم و لطیف مشهور بوده اند. بافت پارچه هایی که درمتن عناصر تزئینی آنها نخهای گلابتون به کار می رفت را به دوهزارسال پیش نسبت داده اند . در دوره ساسانی پارچه بافی ایران شهرت جهانی پیدا کرد . تأثیر هنرپارچه بافی چین ، تکمیل آن به وسیله پارچه بافان ایرانی و انتقال روشهای جدید درچله کشی دستگاه نساجی و بافت از راه ایران به ایتالیا و شمال اروپا دراین دوره صورت گرفت .
در دوره اسلامی نقوش حیوانات مانن شیر ، عنقا و عقاب که زربفت شده اند بخصوص از دوره سلجوقی به بعد رایج شد
از پارچه هایی که درقرون اولیه اسلامی از تارو پود ابریشم و زر و نقوش رنگین بافته می شد می توان به : نگار ، طراز ، ملحم ، سقلاطون ، قصب ، مثقل اشاره کرد . در دوره ایلخانیان کارخانه متعدد پارچه بافی در تبریز شیراز ، شوشتر ، نیشابور و طوس وجود داشت و استادان پارچه بافی دربافت پارچه های اطلس ، زربفت و زرکش مهارت داشتند و پارچه های ابریشمی گیلان ، خراسان ، یزد و کرمان بسیار نفیس و گرانبها بود .
درقرن دهم هجری بافته های کارخانه های پارچه بافی نیشابور ، اصفهان ، شوشتر ، شیراز ، کاشان بخصوص یزد دارای ارزش فوق العاده ای بود . پارچه های ابریشمی ، مخمل ، زرباف و پارچه های قلمکار پنبه ای این کارگاهها شهرت داشت .
در دوره صفویه پارچه های زرو سیم باف بخصوص برای لباس بانوان و تزئین معماری داخلی اندرون منازل به کار می رفت . شاه عباس صفوی تمامی هنرمندان زری باف را برای تأسیس کارگاه های زری بافی به اصفهان دعوت کرد که موجب بافت پارچه هایی ارزشمند و متنوع گردید . پارچه های ابریشمی زرباف دارای انواعی چون « پارچه زرباف یک رو ، پارچه زرباف دو رو و مخمل زربافنقشدار بود که در رنگهای متنوع بافته می شد .
در دوره قاجار به دلیل استقبال از منسوجات ماشینی خارجی ، از میزان تقاضای پارچه های ایرانی کاسته و کارگاههای پارچه بافی رونق گذشته خود را ازدست داد . با این حال بافت چارچه های مخمل و زری ، ترمه و شال در یزد ، کاشان و کرمان ادامه یافت .
در دوره پهلوی نشان کمتری از کارگاههای سنتی پارچه بافی در دست است و پارچه هایی چون ترمه و مخمل توسط ماشین های اتوماتیک نساجی بافته می شد که تاکنون نیز به همین منوال ادامه دارد .
منابع
1- امیری، عفت و معصومه امیری، “تاریخچه پارچه بافی در ایران باستان” ، رشد آموزش تاریخ، تابستان ۱۳۸۷، شماره ۳۱٫
2- برزین ، پروین. “پارچههای قدیم ایران”. دوره۵، ش۵۹ شهریو ۱۳۴۶
3- http://www.wikipedia.com
4- http://www.donya-e-eqtesad.com